بازگشت

حافظ جان امام سجاد


زينب (عليها السلام) در چند مورد جان امام سجاد (عليه السلام) را حفظ كرد؛ از جمله:

1 ـ در كربلا، آنگاه كه خيمه و خرگاه امام سجاد (عليه السلام) را به آتش كشيدند و شمر سخت دل، آهنگ قتل امام سجاد را كرد.

حميد بن مسلم گويد: ديدم زينب متوجه جريان شد و جلو آمد و گفت: «وَاللهِ لا يُقْتَلُ حَتّي اُقْتَلَ»؛ [1] «به خدا سوگند! او كشته نخواهد شد مگر آن كه من كشته شوم»، و شمر را وادار كرد تا از قتل امام سجاد (عليه السلام) منصرف شود.

2 ـ روز يازدهم، آنگاه كه امام سجاد (عليه السلام) در قتلگاه، در كنار جسد پدرش امام حسين (عليه السلام) قرار گرفتند، نزديك بود قالب تهي كنند، ناگاه فرياد زينب توجه وي را جلب كرد كه مي گفت: «چرا تو را چنين مي بينم؟ گويا از فرط اندوه در آستانه جان باختن قرار گرفته اي؟» [2] .


3 ـ در مجلس عبيدالله، هنگامي كه ابن زياد تصميم گرفت امام سجاد (عليه السلام) را به قتل برساند، زينب از جاي برخاست و دست خود را به گردن امام انداخت و خطاب به عبيدالله گفت: اي پسر زياد، خونريزي بس است. آيا غير از اين يك تن، كسي را براي ما باقي گذاشته ايد؟ «اگر خواستي او را بكشي، پس مرا هم با او به قتل برسان.» [3] .

ابن زياد گفت: من از عشق و محبت زينب به او (امام سجاد) تعجب مي كنم و اگر به قتل او اقدام مي كردم بايد زينب را نيز مي كشتم. [4] .


پاورقي

[1] معالي السبطين، ج2، ص52 ؛ نفس المهموم، ص378 ؛ دمع السجوم، ص412.

[2] کامل الزيارات، باب 88، ص 261. «ما لِي أَراکَ تَجودُ بِنَفْسِکَ يا بَقِيَّةَ الْماضِين».

[3] طبري، ج 3، ص 34 ؛ مقتل الحسين، عوالم، ج 17، ص 325 ؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 117 ؛ مثيرالأحزان، ص91 ؛ معالي السبطين، ج 2، ص 67 ؛ «فَأنْ أرَدْتَ قَتْلَهُ فَاقْتُلْني مَعَهُ».

[4] نکـ: کامل، ابن اثير، ج4، ص82.