بازگشت

امام علي و زينب


امام علي (عليه السلام) در آستانه ارتحال، اجازه فرمود تا مشتاقان به ديدارش بيايند و مي فرمود: «سَلُوني قَبْلَ أنْ تَفْقِدُوني وَلكِنْ خِفّفُوا مَسائلَكُمْ» و آنگاه كه نوبت زينب كبري (عليها السلام) شد، سخناني ميان آنان گذشت كه به بعضي از آنها اشاره مي شود: [1] .

شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان، كه وداع با علي (عليه السلام) صورت مي گرفت، زينب كنار پدر نشست و پرسيد: پدر جان! پيشاني ات عرق كرده است. امام پاسخ داد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: هنگامي كه انسان مؤمن در آستانه ارتحال به عالم ملكوت قرار گيرد، عرق سرد در پيشاني او ظاهر مي شود.

ابن قولويه در كامل الزيارات نقل مي كند كه زينب (عليها السلام) گفت:

«اي پدر، امُّ ايمن از پيامبر خاتم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: حسين من در سرزميني به نام كربلا با لب تشنه شهيد مي شود، دوست دارم از زبان تو آن را بشنوم.

امام (عليه السلام) فرمود: «الْحَدِيثُ ما حَدَّثَتْكِ اُمُّ أيْمَن»؛ «سخن درست همان است كه امّ ايمن

برايت گفته است» و افزون بر آن، از من بشنو: دخترم! مي بينم تو و جمعيتي از اهل بيت تو به عنوان اسير به كوفه وارد مي شويد. شما را خارجي مي خوانند و مردم در خوشحالي به سر مي برند و شهر را آذين مي بندند! و افزود: آن هنگام كه پيامبر آن خبر را به ما داد. فرمود: ابليس با مسرّت و شادماني ويژه اي فرزندان خود را جمع كرده، به آنان مي گويد: من به آرزوي خود رسيدم و انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم!» [2] .


پاورقي

[1] نکـ: شبهاي پيشاور، ص 473.

[2] نکـ: ابن قولويه، کامل الزيارات، صص 808 ـ 807.