بازگشت

امام سجاد و روضه خواني براي شهداي كربلا


اين پرسش همواره براي برخي مطرح است كه پيشينه روضه خواني به چه زماني باز مي گردد؟

گروهي معتقدند: روضه خواني يادگاري است از دوران صفويه. بايد گفت آنان كه چنين مي انديشند، از تاريخ، به ويژه تاريخ عاشورا بي خبرند. امام هشتم (عليه السلام) مي فرمود:

«كانَ اَبي إذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لايُري ضاحكاً». [1] .

«سيره و روش پدرم اين بود كه هرگاه ماه محرم فرا مي رسيد، كسي او را خندان نمي ديد.»


بديهي است عزاداريِ سنتيِ متعارف در قرن چهارم، كه توسط آل بويه پايه گذاري شد، تبلوري است از عزاداري هاي دوران ائمه معصوم (عليهم السلام)، البته كفار و منافقان و در يك كلمه، بدخواهان، همواره از عزاداري براي شهيدان كربلا در هراس بوده اند و جهت تضعيف آن، سخن سرايي ها و قلم فرسايي ها داشته و دارند. آنان پيوسته مي كوشند سنت عزاداري براي سيدالشهدا و يارانش را كمرنگ و بي اهميت جلوه دهند و اين واقعه جانسوز را به فراموشي بسپارند.

روضه خواني و عزاداري سيره و سنتي است از حضرت زينب و امام سجّاد (عليهما السلام). زينب در كنار پيكر پاك برادر چنان گريست كه دشمنان به گريه درآمدند. در جلسه زنان شام، در دربار يزيد، روضه خواند و همگان اشك ريختند.

و امام سجاد (عليه السلام) [2] در اربعين روضه خواند. و نيز نخستين ساعات ورود به مدينه، هنگام بازگشت از كربلا روضه خواني كرد.

سيد بن طاووس در لهوف مي نويسد: زينب در قتلگاه چنان گريست كه براثر اشك جانسوز او، دوست و دشمن گريستند (فَأبْكَتْ وَاللهِ كُلَّ عَدوٍّ وَ صِديق) و همچنين مي نويسد: زينب در مجلس يزيد، يقه پيراهن رويي خود را دريد و آنچنان ناله دردناكي سرداد كه به خدا سوگند همه كساني كه در مجلس حضور داشتند گريستند. [3] .

زينب (عليها السلام) در كوفه و امام سجاد (عليه السلام) در جامع دمشق، آنچنان از مصائب اهل بيت (عليهم السلام) بازگو كردند كه از هر سوي، صداي شيون برخاست. [4] .

علي بن الحسين (عليهما السلام) همواره ياد و خاطره حيات بخش و رسواگر بيدادگران

عاشورا را زنده نگه مي داشت و در اين باره از روش هاي گوناگون استفاده مي كرد؛

از جمله:

1 ـ جانمازي داشت كه در آن، مقداري از تربت قبر پدرش، سيدالشهدا (عليه السلام) را نهاده بود و هنگام سجده، پيشاني مباركش را بر آن مي نهاد؛ (كانَ لَهُ خَرِيطَةٌ فِيها


تُرْبَةُ الْحُسَين (عليه السلام)). [5] .

2 ـ پس از دفن شهدا كه با ياري بني اسد انجام داد، بعد از دفن جسد مطهّر پدر، در حالي كه به شدت مي گريست، اين چنين روضه خواند:

«طوبي لاَِرْض تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهِر، فَاِنَّ الدُّنْيا بَعْدكَ مَظْلَمَةٌ وَ الآخِرَةُ بِنُورِكَ مُشْرِقَةٌ أمَّا اللَّيْلُ فَمُسَهَّدُ، وَالْحُزْنُ فَسَرْمَدٌ أو يَخْتاراللهُ لاِهْلِ بَيْتكَ دارَكَ الَّتي أنْتَ بِها مُقيمٌ، عَلَيْكَ مِنّي السَّلامُ يَابْنَ رَسولِ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ».

«خوشا به آن زميني كه بدن پاك تو را در آغوش گرفت. دنيا پس از تو تاريك گشت و آخرت با نور تو نوراني شد. پس از تو (در فراق تو) شبهايم سخت و حزنم طولاني است، تا آنگاه كه خداوند سرايي كه تو در آن استقرار يافتي، براي اهل بيتت مقرر بدارد. از من به تو درود و رحمت و بركات خدا نثار باد!».

و سپس با انگشت مبارك خود روي قبر آن حضرت نوشت:

«هذا قَبْرُ الْحُسينُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أبي طالبِ الَّذي قَتَلوهُ عَطْشاناً غَريباً.». [6] .

«اين قبر حسين بن علي بن ابي طالب است كه او را با لب تشنه و در غربت كشتند.».

3 ـ بدن مطهّر عموي بزرگوارش عباس را دفن كرد و سپس براي وي روضه خواند.

4 ـ در جامع دمشق، در حضور همگان، پيش از خطبه نماز جمعه، در ضمن سخنان خود فرمود:

«أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْل وَ لا تُرات، اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، وَ كَفي بِذلِكَ فَخْراً». [7] .


«من فرزند كسي هستم كه در كنار شط فرات با لب تشنه به قتل رسيد. من فرزند كسي هستم كه با قتل صبر (سخت ترين نوع قتل) كشته شد و من از اين بابت پشيمان نيستم؛ بلكه افتخار مي كنم كه در راه ايمان به خدا شكنجه شده ايم.»

راوي گويد: آن روز با روضه خواني امام سجاد (عليه السلام) جامع دمشق گريست.

5 ـ آن حضرت هميشه با ديدن طعام، بهويژه آب، مي گريست و از اين راه دل ها را به طرف كربلا مي خواند وبه خونخواهي وزنده نگه داشتن فرهنگ عاشورادعوت مي كرد.

ائمه معصوم (عليهم السلام) در باب روضه خواني براي سالار شهيدان و زنده نگهداشتن پيام عاشورا، هر كدام تأكيد داشته اند. پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) در باب روضه خواني براي حضرت سيدالشهدا به طور مستقيم و غير مستقيم عنايت خاص نشان مي داد و راز جاودانگي روضه خواني عاشورا همين است.


پاورقي

[1] معالي السبطين، ج2، ص4.

[2] روز اربعين، درکربلا براي جابر روضه خواند.

[3] اللهوف، بخش زينب کبري (عليها السلام)، ص79.

[4] اعيان الشيعه، ج 1، ص614.

[5] نکـ: ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص162.

[6] نکـ: علامه شبّر، جلاءالعيون، ج 2، ص 216 ؛ حياة الامام الحسين، ج 3، ص 325، اعلمي ؛ دائرة المعارف، ج 3، ص 340.

[7] اعيان الشيعه، ج1، ص614.