بازگشت

مادر امام سجاد


خواند مير، در «حبيب السير» مي نويسد: امام سجاد (عليه السلام)در كربلا 23ساله بود و پس از واقعه كربلا 34سال زندگي كرد و در محرم سال 95 از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد، (معالي السبطين، ج 2، ص12. وي همچنين در ج 2، ص 52 از نبيره امام محمد باقر (عليه السلام) نام مي برد. صاحب معالي السبطين از حضور امام سجاد (عليه السلام) همراه فرزندش امام باقر 4 ساله ياد مي كند.

اين مطلب كه امام حسين (عليه السلام) چگونه شهربانو، دختر يزدجرد، پادشاه ايراني را به همسري برگزيد، در ميان مورّخان مورد اتفاق نيست.

ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب آل ابي طالب»، در باب «في إمامةِ أبي عبدالله» مي نويسد: هنگامي كه اسراي ايراني را وارد مدينه كردند، عمر تصميم گرفت زنان آنان را در معرض فروش قرار دهد و مردانشان را براي طواف دادن مردان پير و بيمار به خدمت كعبه درآورد.


علي بن ابي طالب (عليه السلام) به ياد عمر آورد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «أكرِمُوا كريمَ قوم وَ إنْ خالَفُوكُمْ وَ هؤُلاءِ الْفُرْس حُكَماءٌ كُرَماءٌ...» در اين هنگام مهاجرين و انصار گفتند: ما حق خود را به برادر پيامبر (علي (عليه السلام)) بخشيديم؛ امام (عليه السلام) فرمودند: «أَللّهُمَ فَاَشْهَدُ أَنَّهُمْ قَدْ وَهَبُوا وَ قَبِلْتُ وَ أعْتَقْتُ». عمر، آزرده خاطر شد و گفت: علي بن ابي طالب تصميم ما را درباره عجم ها متزلزل كرد. او آنگاه بخشنامه خود را ملغي نمود. البته وقتي جمعي از مردم مدينه به خريد زنان ايراني تمايل نشان داده بودند، زنان ايراني به شدت به مخالفت برخاستند، در اينجا نيز امام علي (عليه السلام) دخالت كرد و فرمود: آنان را مخيّر بگذاريد و مجبورشان نكنيد و سپس به شهربانو اشاره كرد و فرمود: آيا كسي را به عنوان شوهر انتخاب مي كني؟! او سكوت كرد، امام (عليه السلام) فرمود: با سكوتش رضايت داد، اكنون خود با زبان اقرار كند كه چه كسي را اختيار مي كند. بار ديگر پرسيدند چه كسي را اختيار مي كني؟ گفت: اگر داراي اختيارم چه كسي جز نور درخشنده و تابان؛ يعني حسين (عليه السلام)

را برگزينم.

در اين هنگام اميرالمؤمنين (عليه السلام) به شهربانو فرمود: چه كسي را به عنوان نماينده و وكيل خود معرفي مي كني تا خطبه عقد را از سوي تو بخواند؟ گفت: تو را. حضرت به حذيفة بن يمان دستور داد تا از سوي شهربانو خواندن خطبه عقد را نيابت كند. [1] .


بعضي از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين (عليه السلام) شهربانو را در سال 33 به همسري گرفت (نه در سال 23) و پس از گذشت يك سال اين زن به امام سجاد باردار شد. طبق اين نوشته، امام حسين (عليه السلام) در سنّي حدود سي سالگي ازدواج كرد نه در سن حدود 20 سالگي و بر اين اساس امام سجاد (عليه السلام) در كربلا 27 ساله بود. [2] .

ابن عنبه عمر امام سجاد (عليه السلام) را در كربلا 33 سال دانسته است. [3] .

بعضي از مورّخان سال 22 را سال ازدواج امام حسين (عليه السلام) با شهربانو و تولّد حضرت سجاد (عليه السلام) را سال 38 هـ. مي دانند. نام مادر امام سجاد (عليه السلام) شهربانو يا غزاله بود، ليكن اميرالمؤمنين (عليه السلام) وي را شاه زنان ناميد. [4] .

در برخي از احاديث آمده است: در آغاز، اين خانم نام خود را جهان شاه معرفي كرد، ولي اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: نام تو شهربانو است و در همين مصدر [5] آمده است: اميرالمؤمنين (عليه السلام) او را مريم ناميد و نيز در همين حديث آمده است اميرالمؤمنين بر او فاطمه نام نهاد.

همچنين در بعضي از منابع آمده است: طبق رهنمود اميرالمؤمنين (عليه السلام) سلمان فارسي مأموريت يافت تا برخي از جوانان مسلمان را به شهربانو دختر پادشاه ايران معرفي كند تا او يكي از آنان را انتخاب نمايد و روزي كه حسين (عليه السلام) از برابر چشمان شهربانو عبور كرد شهربانو او را برگزيد و گفت: اين جوان لايق من است و افزود: دوشيزه اي را دوشيزه اي بايد [6] ، يعني جوان ازدواج نكرده، بايد با جواني ازدواج نكرده ميثاق زندگي ببندد. وقتي كه اين خبر به اميرالمؤمنين (عليه السلام) رسيد، خوشحال شد و زمينه ازدواج آنان را فراهم


ساخت. البته اين زن پس از تولد امام سجاد (عليه السلام) از دنيا رفت و زن ديگري كه شهربانو نام

داشت به عنوان دايه او انتخاب شد. او همواره مورد تكريم امام سجاد (عليه السلام) بود و برخي از مورخان به اشتباه از اين زن به عنوان مادر واقعي آن حضرت ياد كرده اند. [7] .

بعضي از اهل قلم نوشته اند: هنگامي كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) عازم كوفه شد و كوفه را به عنوان دارالخلافه برگزيد، امام حسين (عليه السلام) همراه پدر وارد كوفه نشد و بعد به آنان پيوست، چون همسرش شهربانو حامله بود. بدين جهت امام (عليه السلام) در مدينه ماند تا امام سجاد (عليه السلام) به دنيا آمد و اتفاقاً فوت شهربانو نيز پس از تولد امام سجاد (عليه السلام) رخ داد [8] و وي را در مدينه دفن كردند و سپس امام حسين (عليه السلام) در كوفه به پدر ملحق گرديد. البته ميلاد امام سجاد (عليه السلام) را اميرالمؤمنين (عليه السلام) خبر داده بود؛ زيرا هنگامي كه شاه زنان از ميان همه حضار امام حسين (عليه السلام) را انتخاب كرد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) به امام حسين (عليه السلام) فرمود:

«لَيَلِدَنَّ لَكَ مِنْها خيرُ أهل الأرض». [9] .

«بهترين انسان روي زمين را براي تو خواهد آورد.».


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج45، ص330. «لما ورد بسبي الفرس إلي المدينة أراد عمر أن يبيع النساء و أن يجعل الرجال عبيد العرب و عزم علي أن يحمل العليل و الضعيف و الشيخ الکبير في الطواف و حول البيت علي ظهورهم، فقال أمير المؤمنين (عليه السلام) إن النبي (صلي الله عليه وآله) قال: أکرموا کريم قوم و إن خالفوکم و هؤلاء الفرس حکماء کرماء، فقد ألقوا إلينا السلام و رغبوا في الإسلام و قد أعتقت منهم لوجه الله حقّي و حقّ بني هاشم، فقالت المهاجرون و الأنصار قد وهبنا حقّنا لک يا أخا رسول الله، فقال: اللّهمّ فاشهد أنّهم قد وهبوا و قبلت و أعتقت، فقال عمر: سبق إليها علي بن أبي طالب (عليه السلام) و نقض عزمتي في الأعاجم و رغب جماعة في بنات الملوک أن يستنکحوهنّ، فقال أمير المؤمنين: تخيّرهنّ و لا تکرههنّ، فأشار أکبرهم إلي تخيير شهربانويه بنت يزدجرد فحجبت و أبت، فقيل لها: أيا کريمة قومها من تختارين من خطابک و هل أنت راضية بالبعل؟ فسکتت. فقال أمير المؤمنين: قد رضيت و بقي الإختيار بعد سکوتها إقرارها فأعادوا القول في التخيير فقالت: لست ممّن يعدل عن النور الساطع و الشهاب اللامع الحسين إن کنت مخيرة، فقال أمير المؤمنين: لمن تختارين أن يکون وليک؟ فقالت: أنت، فأمر أمير المؤمنين حذيفة بن اليمان أن يخطب فخطب و زوجت من الحسين.».

[2] اعيان الشيعه، ج2، ص602.

[3] نکـ: ابن عنبه، عمدة الطالب، ص78. در کتاب مزبور آمده است: قال زبير بن بکّار: «کان عمره يوم الطف ثلاثاً و عشرين سنة و قال الواقدي: وُلِدَ ابن الحسين سنة ثلاث و ثلاثين فيکون عمره يوم الطف ثمانية و عشرين سنة». ظاهراً سهو القلم باشد؛ زيرا اگر امام را 33 ساله بدانيم بايد بپذيريم که آن حضرت در سال 28 متولد شده است، در حالي که کسي عمر امام را کمتر از 33 ذکر نکرده است.

[4] بحارالأنوار، ج46، ص9، حديث 20 و 21.

[5] بحارالأنوار، ج46، ص13، حديث 24.

[6] نکـ: بحارالأنوار، امام سجاد، نکـ: حبيب السير، خواندمير، ج2، ص62.

[7] نکـ: اعيان الشيعه، ج1، ص629 ؛ قمقام، ج2، ص645.

[8] انوار نعمانيه، ج3، ص78.

[9] نکـ: قمقام، ج 2، ص 643 ؛ بحارالانوار، ج46، ص9، ح20.