بازگشت

بي ديني و عدم تعهد


يزيد در شعر معروفِ خود مستانه مي گفت:



وإنْ حَرُمَتْ يَوماً عَلي دِينِ أَحْمَد

فَخُذْها عَلي دِينِ الْمَسِيح بْن مَرْيَم



«مي بريز! اگر فكر مي كني كه خوردن آن در دين اسلام حرام است، بر دين مسيح مي نوشم.» [1] .

او باكمال صراحت، آنچه راكه در نهان داشت، بر زبان جاري ساخت وگفت:



لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلا

خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْيٌ نَزَلْ [2] .



«بني هاشم از راه دين و حكومت ديني مردم را به بازي گرفتند؛ زيرا اصلاً وحي الهي در كار نيست!»


اظهارات كفرآميز فوق، نشأت گرفته از همان ياوه سرايي هايي است كه ابوسفيان، سردمدار اين قوم، در جمع خاندان اموي گفته بود: حكومت اسلامي را همچون توپ ميان خود دست به دست بگردانيد.

«تلقّفوها تلقّف الكرة، ألا والَّذي يحلف به أبوسفيان لا جنّة و لا نار». [3] .

مسعودي بعضي از كردارهاي زشت اين طايفه ـ به خصوص يزيد ـ را يادآوري كرده است؛ از جمله: باده گساري؛ قتل پسر دختر پيامبر؛ لعن وصيّ پيامبر، تخريب كعبه، خون ريزي ها، فسق و فجور و... [4] .

هنگامي كه عبدالله عمرو بن مطيع مردم را به شورش عليه يزيد دعوت مي كرد، مي گفت: «إِنَّهُ (يَزِيد)، كَفَرَ وَ فَجَرَ وَ شَرِبَ الْخَمْرَ وَ فَسقَ فِي الدِّينِ»؛ [5] «يزيد فردي كافر، فاجر، ميگسار، فاسق و خارج از دين است.».


پاورقي

[1] همان، ص 15.

[2] نکـ: اللهوف، ص 79.

[3] حماسه حسيني، ج 1، صص 179 و 219.

[4] مروج الذهب، ج 3، ص 68.

[5] انساب الأشراف، بلاذري، ص 278.