بازگشت

عزاداري بر حسين در دارالخلافه


در كتاب كامل بهايي آمده است: «زينب (عليها السلام) شخصي را نزد يزيد فرستاد و پيشنهاد داد تا اجازه دهد براي برادرش ـ حسين (عليه السلام) (و يارانش) ماتم و عزاداري بپا كنند.


يزيد در برابر اين خواسته، نرمش و همسويي از خود نشان داد و اجازه داد تا در «دار الخلافه» محفلي به عنوان مجلس ماتم به پا شود! اين محفل تا هفت روز ادامه يافت! زنان شام گروه گروه بر زينب وارد مي شدند و تعزيت مي گفتند وبراي حسين (عليه السلام) اشك مي ريختند و گريه و زاري مي كردند، تا جايي كه نزديك بود اين عزاداري به شورش عمومي عليه يزيد مبدّل گردد؛ مروان به يزيد هشدار داد و گفت: «مصلحت نيست كه اهل بيت را بيش از اين در شهر شام نگهداري»؛ يزيد نيز به همين دليل، مقدمات حركت آنان را فراهم ساخت. [1] .

راوي گويد: هنگامي كه زنان (امام) حسين، در مجلس عزايي كه در كاخ يزيد به پا شده بود، شركت جستند، جمعي از زنان حرم سراي يزيد، شيون سردادند:

«وَ صِحْنَ نِساء مِنْ نِساءِ يَزِيد وَ وَلْوَلَنَّ حِين اُدْخِلَ نِساءِ الْحُسَين عَلَيْهِنَّ وَ أَقَمْنَ عَلَي الْحُسَين ماتَماً».

«آنگاه كه زنان امام حسين وارد كاخ يزيد شدند، زني از زنان حرمسراي يزيد فريادي برآورد و غلغله اي ايجاد شد و همگان محفل عزا به پا كردند.»

گفتني است در مجلس ماتم حسين (عليه السلام) همگان از جمله: آل معاويه و آل سفيان شركت جستند و به گريه و زاري پرداختند.

يزيد نيز رياكارانه براي امام اشك ريخت؛ «فَدَمعتْ عَيْنا يَزِيد». و همواره مي گفت: «لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرْجانَة...»؛ «خداوند لعنت كند پسر مرجانه را، به خدا سوگند من اگر در كنارش بودم، او را عفو مي كردم، خدا حسين را رحمت كند!» [2] .

گفتني است همين يزيد كه اجازه داد تا در كاخ خود، محفل عزا براي امام حسين برگزار شود، دستور داده بود سرِ حسين (عليه السلام) را در بالاي درِ ورودي كاخ بياويزند (سياست يك بام و دو هوا)، كه اين كار مورد سرزنش همسرش ـ هنده ـ قرار گرفت و فرمان داد تا


سر آن حضرت را پايين بياورند. [3] .


پاورقي

[1] نفس المهموم، ص262.

[2] فصول المهمه، ص 194 ؛ بلاذري، (ص 212) و انساب الأشراف (ص 219) نيز چنين آورده اند:

«لعن الله بن سميّة، أما والله لوکنت أنا صاحبه لَعفوتُ عنه، رَحِمَ الله الحسين فقد قتله رجل قطع الرحم بينه وبينه قطعاً».

[3] عوالم، ج امام حسين (عليه السلام)، ص444.