بازگشت

بازگشت كاروان اهل بيت به مدينه


فرياد شيون و زاري، زماني در مدينه بالا گرفت كه بشير بن حَذْلَم در كنار مسجدالنبي توجه همگان را به خود جلب كرد و با صداي دردآلود خويش گفت:



يْا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ بِها

قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعي مِدْرارُ



الْجِسْمُ مِنْهُ، بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ

وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَي الْقَناةِ يُدارُ



«اي اهل يثرب، در مدينه نمانيد كه حسين كشته شد و از اين رو است كه اشگم همواره ريزان است.

جسم حسين در كربلا قطعه قطعه گشت و سر او در بالاي نيزه از شهري به شهر ديگر برده شد.»

بشير، همچنين به مردم خبر داد كه امام سجاد (عليه السلام) با خواهران و عمه ها و ديگر همراهان در بيرون مدينه اند. مردم سراغ واردين را از بشير مي گرفتند. بشير جمعيت عظيم و سيل آساي مدينه را به بيرون مدينه هدايت كرد. چنان محشري از ازدحام جمعيت به پا شد كه تا آن روز كسي چنين اجتماعي را نديده بود. امام سجاد (عليه السلام) با چشماني اشكبار از


خيمه بيرون آمدند و به جمع پرشور و هيجان انگيز استقبال كنندگانِ عزادار پيوستند. مردم به امام سجاد (عليه السلام) تسليت مي گفتند و ايشان بر چهارپايه اي نشسته، از شدت گريه نمي توانستند خود را نگه دارند. صداي گريه و زاري جمعيت بالا گرفت. امام (عليه السلام) به مردم اشاره كردند تا ساكت شوند، همگان ساكت شدند. آنگاه لب به سخن گشودند و پس از حمد و ستايش الهي، به بيان واقعه پرداختند:

«أَيُّهَا الْقَوْمُ! إِنَّ اللهَ تَعالي ـ وَ لَهُ الْحَمْدُ ـ اِبْتَلانا بِمَصائِبَ جَليلَة، وَ ثُلمَة فِي الاْسْلامِ عَظيمَة، قُتِلَ أَبُو عَبْدِاللهِ (عليه السلام) وَعِتْرَتُهُ، وَسُبِيَ نِساؤُهُ وَصِبْيَتُهُ، وَ دارُوا بِرَأْسِهِ فِي الْبُلْدانِ مِنْ فَوْقِ عامِلِ السِّنانِ، وَ هذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتي لا مِثْلُها رَزِيَّةٌ...».

«اي قوم، خداوند تبارك وتعالي را سپاس مي گويم كه ما را با مصائب عظيم و... آزمود. ابوعبدالله الحسين و ياران او كشته شدند و زنان و دخترانش اسير گشتند و همراه با سر او در شهرها گردانده شدند...»

امام سپس افزودند:

«به خدا قسم، اگر پيامبر به جاي وصيت احترام به ما، دستور كشتن ما را مي دادند، اينها بيشتر از آنچه را بر سر ما آوردند، انجام نمي دادند». [1] .


پاورقي

[1] نفس المهموم، صص272 و 273.