بازگشت

روز يازدهم محرم


عمر بن سعد در اين روز دستور داد اجساد لشكرش را جمع آوري كرده، پس از گزاردن نماز بر اجساد آنها، به خاك بسپارند، ليكن پيكر پاك امام حسين (عليه السلام) و يارانش با وضع اسفبار و رقت انگيزي در قتلگاه برجاي ماند. [1] .

بعد از ظهر روز يازدهم، عمربن سعد فرمان داد بازماندگان نهضت كربلا را به رسم اسارت، سوار برشتران، به سوي كوفه به حركت درآورند. از سوي اهل حرم پيشنهاد شد


آنان را از قتلگاه عبور دهند تا براي آخرين بار با عزيزان خود وداع كنند و اين پيشنهاد عملي شد.

زنان و دختران امام (عليه السلام) با ديدن اجساد قطعه قطعه و عريان شهدا، از خود بي خود شدند. زينب (عليها السلام) در كنار پيكر برادرش حسين (عليه السلام) دست خود را زير گردن بي سر برادر نهاد و به سوي آسمان بلند كرده، گفت:

«إِلهي تَقَبَّلْ مِنّا هذا الْقُرْبان»؛ [2] «خداي من! اين قرباني را از من بپذير.»

آيا اين استواري و شجاعت ويژه را در زني غير از زينب (عليها السلام) مي توان سراغ گرفت؟!

ديدن آن صحنه براي همگان، به ويژه براي امام سجاد (عليه السلام) كه در حال كسالت و بيماري بود، بسيار دشوار مي نمود. حال آن حضرت دگرگون شد كه زينب به ايشان گفت:

«ما لِي أَراكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يا بَقِيّةُ جَدِّي وَ أَبِي وَ أخِي».

«اي يادگار جد، پدر و برادرم! چرا جان خود را به خطر مي اندازي؟»

و افزود: «به خدا قسم! اين واقعه از زمان هاي پيش، مورد پيش بيني جدم و پدرت بوده است و در آينده گروهي كه ميثاق آنان بر همياري با شهدا بسته شده است، اين اجساد را به خاك خواهند سپرد. آنان اين اعضاي پراكنده را جمع آوري و دفن مي كنند و پرچمي روي اين قبرها نصب خواهند كرد كه تا ابد و در همه ادوار تاريخي به اهتزاز در خواهد آمد و پيروان كفر و طاغوت هاي زمان، همواره مي كوشند تا اين چراغ پر فروغ الهي را خاموش كنند ليكن جز روشن تر شدن اين چراغ، نتيجه اي عايد آنها نخواهد شد.» [3] .



در كربلا به سيّد سجاد، عمه گفت

بيند جهان، شكوه نمايان كربلا






اين شعله را زبانه بُوَد در زمانه ها

بي انتهاست چشمه جوشان كربلا



در بارگاه شام چنين گفت با يزيد

زينب، طلايه دار و سخندان كربلا



هرگز تو را توان شكست قيام ما نبود

نبود خزان به رونق بستان كربلا



در آخرين لحظاتي كه اهل بيت، در كربلا، كنار جسدهاي شهيدانشان به عزاداري مشغول بودند، سكينه در كنار پدر، زبان به تظلّم گشود و گفت:

«پدرم! به سرهاي بي پوشش ما بنگر. به دل هاي خونين و غمبار ما نظر كن و به عمه ام (زينب) كه چگونه مورد ضرب و شتم دشمنان قرار گرفته است؟ و چه سان مادرم را كشان كشان از كنار شهيدان دور نموده آماده حركتش مي كنند؟!» [4] و [5] .

بدين ترتيب، در حالي كه اسرا 72 تن از شهداي خود را روي زمين نظاره گر بودند، از كربلا بيرون رفتند.


پاورقي

[1] در محدوده حاير اختلاف است؛ بعضي تمام کربلا را حاير دانسته اند و بعضي حرم حضرت را. (نکـ: العروة الوثقي، ج2، ص164 و 165 مسأله 11 في احکام صلاة المسافر، چاپ المکتبة علمية الاسلاميه).

[2] مقتل الحسين، مقرّم، ص307.

[3] فصل زينب کبري، نکـ: منتهي الآمال، ج اول، صص 404 و 405، فضل محرّم، ص308.

[4] رضي بن نبي، تظلم الزهرا، فصل عاشورا. «اُنْظُر إلي رُؤُوسِنا المُکَشَّفَةِ، وَإلي أکْبادِنَا الْمُلْتَهَبَةِ، وإلي عَمَّتِي الْمَضْرُوبَةِ، وَإلي اُمّي الْمَسْحُوبَةِ».

[5] انساب الأشراف، ص 211.