بازگشت

حضور ذوالجناح كنار خيام


آنگاه كه حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) به درجه رفيع شهادت رسيد، اسب آن حضرت خود را به خون امام آغشته كرد و به سوي خيمه ها شتافت. آن حيوان در حالي كه شيهه مي كشيد، دست هاي خود را بر زمين مي كوبيد.

وقتي خواهران و دختران و اهل بيت حضرت، صداي اين حيوان را شنيدند، از خيمه بيرون آمدند و آن را بي صاحب و بي سوار و غرق خون ديدند و فهميدند كه امام (عليه السلام) را كشته اند. در اين حال بود كه با صوتي حزين، فرياد به گريه و شيون بلند كردند. امّ كلثوم (عليها السلام) دستانش را بر سرگذاشت و گفت:

«يا محمدا!، يا جداه! اي پيامبر! اي ابوالقاسم! اي علي! اي جعفر! اي حمزه! اي حسن!... اين حسين شماست كه در خاك كربلا افتاده و كشته شد. سر او را از پشت گردن بريدند و عمامه و لباسش را به غارت بردند.» [1] .


پاورقي

[1] نکـ: منتهي الآمال، ص 468 و 469 و نفس المهموم، ص 375 ـ 372، «وا مُحمّداه! وا جَدّاه! وا نَبيّاه! وا أبا القاسماه! وا عَليّاه! وا جَعْفراه! وا حمزتاه! وا حسناه! هذا حُسينٌ بِالْعراء، صَريعٌ بِکَربلاء، مَحْزُوز الرَّأسِ مِنَ القفاء، مَسْلوبُ العِمامةِ والرّداء».