بازگشت

فاطمه بنت الحسين


فاطمه دختر حسين بن علي (عليهما السلام) و نام مادرش امّ اسحاق دختر طلحة بن عبيدالله بوده است. [1] وي مي گويد: هنگامي كه غارتگران به خيمه ما هجوم آوردند، يكي از آنان، خلخال را كه به عنوان زينت در پايم بود، به زور گرفت. او در آن حال اشك مي ريخت. خطاب به وي گفتم: چرا اشك مي ريزي؟

گفت: چگونه نگريم كه وسايل زينتي دختر پيامبر را به غارت مي برم.


گفتم: پس چنين نكن.

گفت: اگر من غارت نكنم ديگران آن را مي ربانيد! [2] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج45، ص330. «...فاطمة أمّها أمّ إسحاق، بنت طلحة بن عبيد الله...».

[2] قالت فاطمة بنت الحسين: دخلت الغارة علينا و أنا جارية صغيرة و في رجلي خلخالان من ذهب، فجعل رجل يفضّ الخلخالين من رجلي و هو يبکي، فقلنا: ما يبکيک يا عدوّالله؟ فقال: کيف لا أبکي و أنا أسلب بنت رسول الله (صلي الله عليه وآله) فقلت: لا تسلبني، قال: أخاف أن يجيء غيري فيأخذه، قالت: وانتهبوا ما في الأفنية حتّي کانوا ينزعون الملاحف عن ظهورنا؛ (انوار نعمانيه، ج3، ص247، چاپ سوق المسجد الجامع).