بازگشت

نماز در ظهر عاشورا


در، الكامل ابن اثير [1] و تاريخ طبري [2] آمده است: «در گرماگرم نبرد، ابوثمامه صاعدي (عمرو بن كعب) به امام (عليه السلام) گفت: فدايت شوم، دوست دارم تا آخرين نمازم را به امامت شما به جاي آورم».

امام (عليه السلام) سر خود را به طرف آسمان گرفته، نگاهي كرد و گفت: «نماز را به يادم آوردي، خدا تو را از نمازگزاران و ذاكران محسوب بدارد. آري؛ اين ساعت، ساعت نماز است، از آنان بخواه كه از جنگ دست بردارند تا نماز اقامه كنيم». [3] .

از سوي امام (عليه السلام) «آتش بس موقت» پيشنهاد شد.

«حصين بن نمير» از ميان لشكر كفر پاسخ داد: «إنَّها لا تُقْبَل»؛ «نماز شما پذيرفته نيست!» حبيب بن مظاهر، پاسخ داد: «نماز پسر پيامبر پذيرفته نيست ولي نماز شما پذيرفته است؟!». بار ديگر درگيري اوج گرفت. امام لشكر خود را به دو گروه تقسيم كردند؛ گروهي مشغول نبرد شدند و گروهي ديگر به نماز ايستادند و امام (عليه السلام) نماز ظهر و عصر آن روز را به صورت «نماز خوف» خواندند؛ [4] چنانكه در تاريخ طبري آمده است: امام (عليه السلام)در ظهر عاشورا نماز خوف خواند. [5] .

برخي نوشته اند: فقط امام (عليه السلام) به نماز ايستادند و ياران پروانه وار با ايما و اشاره


نماز گزاردند.

گروهي نيز نوشته اند: چون امام مسافر بود، نماز را شكسته (قصر) به جاي آورد و همراهان گمان بردند كه امام «نماز خوف» خواند. [6] .

علامه شوشتري مي نويسد: «امام (عليه السلام) نماز خوف خواند و زهير بن قين و سعيدبن عبدالله انصاري محافظ ايشان بودند و سيزده چوبه تير به سعيد، اصابت كرد، او مثل «طاير عرشي» پَر درآورد. وقتي نماز پايان يافت، برزمين افتاد و گفت: «أوَفَيْتُ؟» ـ امام (عليه السلام)فرمود: «بَلي وَفَيْتَ». [7] سعيد با اين جمله از امام (عليه السلام) رضايت طلبيد و امام (عليه السلام) نه تنها از او اعلام رضايت كرد كه فرمود: «أنْتَ اَمامِي فِي الجَنّة»؛ «تو در بهشت پيش روي من خواهي بود.»

پس از نماز، جنگ سنگين در گرفت، امام (عليه السلام) از فرط تشنگي بانگ برآورد: «اُسْقُونا ماءً»؛ «به ما آب بدهيد.»

مردي در جواب درخواست امام (عليه السلام) تيري به سوي آن حضرت رها كرد. آن تير به قسمت زاويه دهان مبارك آن حضرت اصابت كرد و آن قسمت را دريد.

امام (عليه السلام) در حق وي نفرين كرد، عطش برآن مرد غلبه كرد كه از فرط تشنگي خود را به شط فرات انداخت و به هلاكت رسيد. [8] .


پيش از اين اشاره شد كه نخستين شهيد از اهل بيت، عبدالله بن مسلم بن عقيل است و پس از او، دو عمويش جعفر و عبدالرحمان پسران عقيل و بعد از آن دو، عبدالله جعفر و سپس برادرش عون و آنگاه، ديگر اهل بيت؛ همچون عباس بن علي (عليهما السلام). آنگاه علي اكبر (عليه السلام) به سوي ميدان رفت و پس از آنكه تشنگي بر وي سخت شد، حضور پدر آمد و تقاضاي آب كرد، امام زبان خود را به دهان پسر نهاد و انگشتري خود را در كام او نهاد...

علي اكبر آخرين رزمنده اي بود كه شهيد شد و ديگر جز حضرت سجاد و حضرت محمد باقر (عليهما السلام) باقي نماندند. امام حسين (عليه السلام) علي اصغر، كودك شيرخوارش را به ميدان برد تا سيرابش كند كه گلوي آن سرباز شيرخوار توسط حرمله دريده شد و بدين وسيله وي نيز به شهادت رسيد.

پس از شهادت قمر بني هاشم، عباس، نداي استنصار و كمك خواهي امام (عليه السلام) براي چندمين بار شنيده شد.

نوشته اند در اين هنگام بود كه حضرت سجاد (عليه السلام) عصايي به دست گرفت و براي ياري امام از خيمه بيرون آمد. امام حسين (عليه السلام) به امّ كلثوم (عليها السلام) فرمودند: «فرزندم را از حركت به سوي دشمن بازدار، تا زمين از نسل آل محمّد (صلي الله عليه وآله) خالي نماند».

امام (عليه السلام) اهل و عيال خود را امر به سكوت كردند و از خواهرش زينب پيراهن كهنه اي خواستند. زينب پيراهني آورد، امام چند جاي آن را با شمشير پاره كردند و شلوار كهنه اي نيز آوردند و آن را زير لباس هاي خود پوشيدند. [9] .

بعد از شهادت «علي اصغر» بود كه امام ديگر بار بر آن قوم حمله برد و اين چنين رجز خواند:



اَلمَوْتُ أَوْلي مِنْ رُكُوبِ الْعارِ

وَالْعارُ أَوْلي مِنْ دُخُولِ النّارِ» [10] .



«مرگ بهتر از ننگ بيعت با شما است و شكست ظاهري بهتر از ورود در جهنم است.»



پاورقي

[1] ج 3، ص 39.

[2] ج 7، ص 347.

[3] «ذَکَرْتَ الصَّلاةَ جَعَلَکَ اللهُ مِنَ المُصَلِّينَ الذّاکِرِينَ. نَعَمْ، هَذا أوّلُ وَقْتِها، سَلُوهُمْ أنْ يَکُفُّوا عَنّا حَتّي نُصَلِّي».

[4] کامل، ج 4، ص 71 و انساب الأشراف، ص 195.

[5] تاريخ طبري، ج 4، ص 326.

[6] نکـ: علامه حلي، المختلف، ج 3، ص 34 فصل سوم، طبع جديد.

نماز خوف دو رکعت است. در صورتي که نيروهاي اسلام در وقت اداي نماز، در عمليات رزمي باشند مي توانند «نماز خوف» به جاي آورند و پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در برخي از غزوه ها از جمله غزوه «ذي قرد». سال ششم هـ (تاريخ پيامبر اسلام، آيتي، ص400) و غزوه «ذات الرقاع» در سال چهارم هجري نماز خوف خواند. (مُروج الذهب، ج 2، ص 288).

[7] مواعظ، مجلس ششم.

[8] ذخائر العقبي، طبري، ص 144. «عن رجل من کليب قال: صاح الحسين بن علي (عليهما السلام) اسقونا ماءً فرماه رجل بسهم فشقّ شدقه. فقال: لا أرواک الله، فعطش الرجل إلي أن رمي نفسه في الفرات حتي مات»، (نکـ: مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 193). بعضي از محقّقين بر اين عقيده اند که امام حسين (عليه السلام) هرگز از دشمن درخواست آب نکرده است.

[9] مقرم، مقتل الحسين، ص 271.

[10] همان، ص 274.