بازگشت

آغاز جنگ و شهداي گروه اول


صبح عاشورا عمر بن سعد در كنار پرچمدار سپاه خود قرار گرفت، تيري به كمان گذاشت و لشكر امام حسين (عليه السلام) را نشانه رفت و گفت: «اي مردم! گواه باشيد، اوّل كسي كه تير به لشكر حسين انداخت من بودم!».

آنگاه لشكرش به پيروي از وي، ياران اباعبدالله (عليه السلام) را تيرباران كردند كه به قول سيد بن طاووس (رحمه الله) تير مانند باران بر سر ياران آن امام (عليه السلام) مي ريخت. حضرت در آن حال رو به اصحاب خود كرد و فرمود: «مهيّا شويد و برخيزيد به سوي مرگي كه چاره اي نيست خداوند در اين مقاتله شما را مورد رحمت خود قرار دهد!»

در گزارشي آمده است جمعي از ياران امام حسين (عليه السلام) شربت شهادت نوشيدند كه مرحوم محدّث قمي نام آنان را بدين ترتيب آورده است:

1 ـ نعيم بن عجلان 2 ـ حمران بن كعب 3 ـ حنظلة بن عمرو شيباني 4 ـ قاسط بن زهير 5 ـ مقسط 6 ـ كنانة بن عتيق 7 ـ عمرو بن مشيعة تميمي 8 ـ ضرغامة بن مالك تغلبي


9 و 10 ـ عامر بن مسلم عبدي و مولاي او 11 ـ سالم 12 ـ سيف بن مالك نمري

13 ـ عبدالرحمان ارحبي 14 ـ حباب بن عامر التيمي 15 ـ عمرو الجُنْدُعي 16 ـ حلاس بن عمرو 17 ـ نعمان بن عمرو 18 ـ سوّار بن ابي عُمير فهمي كه مجروح گشت و او را اسير كردند و بعد از مدتي در حالي كه در بند و بيمار بود وفات نمود.

19 ـ عمّاربن ابي سلامه 20 ـ زاهر بن عمرو 21 ـ جبلّة بن علي الشيباني 22 و 23 ـ مسعود ابن الحجاج التّيمي و پسرش 24 ـ زهير بن بشر الخثعمي 25 ـ عمّار بن حسان 26 ـ مسلم بن كثير ازدي 27 ـ زهيربن سليم 28 و 29 ـ عبدالله و عبيدالله (پسران زيدبصري) 30 ـ جندب بن حجر كِندي خولاني 31 ـ جنادة بن كعب انصاري 32 ـ عمرو بن جناده 33 ـ سالم بن عمرو 34 ـ قاسم بن حبيب ازدي 35 ـ بكر بن حيّ تيمي 36 ـ جُوين ابن مالك التّيمي 37 ـ اميّة بن سعد الطائي 38 ـ عبدالله بن بشر 39 ـ بشر بن عمرو 40 ـ حجاج بن بدر بصري 41 ـ قعنب بن عمر نمري بصري 42 ـ عاذ بن مجمّع بن عبدالله عائذي و ده نفر از غلامانش به نام هاي: اسلم بن عمرو ـ قارب بن عبدالله دئلي منجح بن سهم ـ سعدبن حرث ـ نصربن ابي نيزر ـ حرث بن نبهان و چند تن ديگر، كه نام آنان مشخص نيست. [1] .

پيش از شروع جنگ، امام (عليه السلام) در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و به عنوان اتمام حجت، سخن آغاز كرد ولي آنان سر و صدا راه انداختند تا كسي سخن امام را نشنود. امام (عليه السلام) به آنان فرمود: راز اين مسأله كه به سخن من گوش نمي دهيد در آن است كه شكم شما از لقمه حرام پر شده است «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونِكُمْ مِنَ الحَرامِ»؛ پس از آن كمي آرامش


ايجاد شد و امام (عليه السلام) به سخنان مبسوطي پرداختند. [2] .

حضرت در حالي كه فرزندش علي اكبر، وي را همراهي مي كرد، لشكر كفر را مخاطب ساخت و گفت:

«أتَطْلُبُوني بِقَتيل؟ ـ أوْ بِمال اسْتَهْلَكْتُهُ؟ أوْ بِقصاص مِنْ جَراحَة جَرَحْتُها؟». [3] .

«آيا كسي از شما را كشتم كه خون او را طلب مي كنيد، اموالي از شما را نابود كرده ام، جراحاتي بر شما وارد ساخته ام؟»

كسي جواب نداد، امام «شبث» و «قيس» را صدا زد و فرمود: «مگر شما مرا دعوت نكرديد؟» گفتند «خير...». در اين هنگام، ـ طبق نقل بلاذري ـ حرّ بن يزيد رياحي كه از جريان دعوت نامه هاي آنان آگاهي داشت، به طور رسمي به سپاه نور پيوست و در برابر لشكر كفر، به ارشاد و نصيحت پرداخت كه ناگهان، عمربن سعد رسماً نبرد را با انداختن تيري به سوي سپاه نور آغاز كرد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج45، ص64. ابن شهرآشوب نيز نامهاي شهداي کربلا را اينگونه آورده است:

نعيم بن عجلان، عمران بن کعب بن حارث الأشجعي، حنظلة بن عمرو الشيباني، قاسط بن زهير، کنانة بن عتيق، عمرو بن مشيعة، ضرغامة بن مالک، عامر بن مسلم، سيف بن مالک النميري، عبدالرحمن الأرحبي، مجمع العائذي، حباب بن حارث، عمرو الجندي، الجلاس بن عمرو الراسبي، سواربن أبي حمير الفهمي، عمار بن أبي سلامة الدالاني، النعمان بن عمرو الراسبي، زاهر بن عمرو مولي ابن الحمق، جبلة بن علي، مسعود بن الحجاج، عبد الله بن عروة الغفاري، زهير بن بشير الخثعمي، عمار بن حسان، عبد الله بن عمير، مسلم بن کثير، زهير بن سليم، عبد الله، عبيد الله ابنا زيد البصري، عشرة من موالي الحسين (عليه السلام)، اثنان من موالي أمير المؤمنين (عليه السلام).

[2] اعيان الشيعه، ج 1، ص 602.

[3] بلاذري، انساب الأشراف، ص 193.