بازگشت

خاطره صفين در كربلا


عصر روز دوّمِ محرم الحرام، كاروان عاشورا، به سرزمين كربلا قدم نهاد. امام (عليه السلام) با ديده ملكوتي و حقيقت آشناي خود، به آينده كاروان و كربلا نظري افكند و فرمود:

«اين جا، جايگاه گرفتاري ها و مشكلات است. اين جا سواره ها، زمين گير خواهند


شد. اين جا محلّ بارانداز ما است، قتلگاه مردان ما و محل ريختن خون هاي ما است.» [1] .

امّ كلثوم (عليها السلام) ـ خواهر امام حسين (عليه السلام) ـ گفت: زمين خوفناكي است. دلم در اضطراب است! امام به او نگريست و خاطره اي را اينگونه بيان كرد:

«هنگامي كه در ركاب پدرم به صفّين مي رفتيم، در راه (همين جا) بار انداز كرديم. پدرم كه در كنار برادرم ـ حسن (عليه السلام) ـ قرار داشت، اندكي به خواب رفت، سپس بيدار شد؛ ولي مي گريست! برادرم راز گريه ايشان را جويا شد. پدرم پاسخ داد: در خواب ديدم كه اين صحرا، دريايي از خون است و حسين من در ميان آن دست وپا مي زند، ولي كسي به فرياد او نمي رسد! در اين هنگام، پدرم به من نگاه كرده، گفت: «كَيْفَ تَكُونُ يَا أبا عَبْدِالله إذا وَقَعَتْ هيهُنا الْواقِعَةُ؟»؛ «چه خواهي كرد اي اباعبدالله! در صورت وقوع آن واقعه؟» گفتم: «صبر مي كنم».


پاورقي

[1] «هَذا مَوْضِعُ کَرْب وَ بَلاء، هيهُنا مَناخُ رِکابِنا، وَ مَحَطُّ رِحالِنا، وَ مَقْتَلُ رِجالِنا، وَ مَسْفَکُ دِمائِنا»

علامه شوشتري ـ مواعظ، مجلس سوم، ص 58.