بازگشت

دلداري خواهر


ابن اثير مي نويسد: در شب عاشورا هنگامي كه امام (عليه السلام) مشغول تيزكردن شمشير بودند، اين چنين زمزمه مي كردند:



يا دَهْرُ أفٍّ لَكَ مِن خَليلِ

كَمْ لَكَ بِالاِْشْراقِ وَالاَْصيلِ



مِنْ طالِب وَ صاحِب قَتيلِ

وَالدَّهْرُ لا يَقْنَعُ بِالْبَديلِ



وَكُلُّ حَيٍّ فَإلي سبيلِ

ما أَقْرَبُ الْوَعْدُ إِلَي الرَّحيلِ!



راوي مي گويد: زينب (عليها السلام) با شنيدن اين اشعار، اختيار از دست داد و به سوي حسين حركت كرد و فرياد برآورد:

«واثَكْلاهُ! لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَني الحَياةَ، أَلْيَومَ ماتَتْ أُمّي فاطِمَةُ، وَأَبي عَليٌّ، وَ أَخي الحَسَنُ، يا خَليفَةَ الماضينَ وَ ثِمالَ الباقينَ».

امام (عليه السلام) بدو نگريست و فرمودند:

«يا أُخْتاه! لا يَذْهَبَنَّ بِحِلْمَكَ الشَّيْطانُ». [1] .

سخناني ميان امام حسين (عليه السلام) و خواهرش رد و بدل شد. زينب (عليها السلام) با شنيدن كلام امام حسين (عليه السلام) كه فرمود:

«لَوْ تُرِكَ القَطا لَيْلاً لَنامَ»؛

«اگر پرنده قطا را به حال خود وامي گذاشتند مي خوابيد.» [2] .


آنچنان بي تاب شد كه برزمين افتاد. امام (عليه السلام) برخاسته، روي خواهر خود زينب آب پاشيدند و او را به هوش آوردند و فرمودند: «(خواهرم!) همه ساكنان زمين مي ميرند و همه اهل آسمان از بين مي روند و همه چيز فاني مي شود، جز پروردگار متعال، پدرم، مادرم، برادرم كه بهتر از من بودند، از دنيا رفتند و پيامبر اسوه من و تمام آنان است.» [3] .


پاورقي

[1] بلاذري، انساب الأشراف، ج 2، ص 191.

[2] ضرب المَثل معروفي است ميان عرب.

[3] «... وَاعْلَمِي أَنَّ أَهلَ الأَرْضِ يَمُوتُونَ، وَأَهْلَ السَّماءِ لايَبْقُونَ، وَأَنَّ کُلّ شَيء هالِکٌ إلاّ وَجْهَهُ، أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَاُمِّي خَيْرٌ مِنِّيوَأَخي خَيْرٌ مِنِّيوَلِيَ وَلَهُمْوَلِکُلّ مُسلِم بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ» الإرشاد، ج2، ص93 والکامل، ج4،ص59.