بازگشت

شام عاشورا


صاحب عوالم مي نويسد: امام (عليه السلام) در شام عاشورا، كه به عنوان حلّ بيعت، با ياران سخن مي گفت، پس از مطالبي كوتاه، به آنان فرمود:

«اين تاريكي شب را براي خود شتر راهوار پنداريد و از چشم دشمن دور شويد؛ زيرا آنان تنها مرا مي جويند و اگر بر من دست يابند، با شما كاري نخواهند داشت. شما آزاديد و من بيعت را از شما برداشتم؛ بنابراين، مي توانيد برويد.»

آنان يك صدا اظهار داشتند: «نه، به خدا قسم! هرگز چنين نخواهد شد.»

امام (عليه السلام) فرمود:

«فردا همه كشته خواهيد شد و كسي نجات نمي يابد.»

ياران ابا عبدالله گفتند: «حمد، سزاوار خداوندي است كه توفيق شهادت در كنار تو را به ما عنايت كرد.» [1] .

در شب عاشورا، ياران امام چنان عاشقانه به عبادت پرداختند كه به گفته راوي:

«لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَّوِي النَّحْلِ ما بَيْنَ قائِم وَ قاعِد وَ راكِع وَ ساجِد». [2] .

«آنان را زمزمه اي است چونان زمزمه اي كه از كندوي زنبور عَسَل شنيده مي شود. آن شب را گروهي در حال ركوع بودند، بعضي در سجود و بعضي در ذكر و دعا به سر بردند.».

نيز در حديث آمده است:

«باتُوا قارئِينَ ساجِدِين». [3] .

«آنان شب را در قرائت قرآن و سجده گذراندند.»


جمعي از سربازان عمربن سعد با ديدن اين حالت، متحوّل شدند و حدود 32 تن به امام (عليه السلام) پيوستند. [4] .


پاورقي

[1] عوالم، ص 350 «قادتنا» اثر آيت الله ميلاني، ج6، صص34 و 35.

[2] مقتل الحسين، صص 216 و 217 ـ اعيان الشيعة، ج 1، ص 601.

[3] همان.

[4] قمقام، ج1، ص386.

شام وداع

در آستانه شام عاشورا بود که سپاه کفر کيش حمله ناگهاني خود را به سوي خيام امام (عليه السلام) آغاز کردند، چنان که در فصل قمر بني هاشم يادآوري شد، عباس به امر امام (عليه السلام) در برابر دشمن يک تنه ايستاد و پيشنهاد آن حضرت را به آنان ابلاغ کرد که در آن آمده بود: جنگ به فردا موکول شود تا ما امشب را به عبادت و دعا بگذرانيم و اين چنين شد.

يکي از واقعه نگاران مي نويسد: آن شب در خيمه گاه تاريخ سازان عاشورا از ذکر و دعا و غوغا بود: «بانَ الحسين وأصحابه تلک الّليلة وَلَهُم دَوِيّ کَدَوِيُّ النّحل مابين راکع وساجد وقائم وقاعد»، (بحارالأنوار، ج 44، ص 294).

او مي افزايد: در پرتو اين حالت معنوي و حلقه هاي ذکر بود که جمعي از ياران عمرسعد، هدايت يافتند و 32 تن از آنان به سپاه امام (عليه السلام) ملحق گشتند: «فعبر إليهم في تلک الّليلة من عسکر عمر بن سعد إثنان و ثلاثون رجلاً»، (بحارالأنوار، ج 44، ص 294).