بازگشت

ورود عبيدالله به كوفه


مسلم، پس از آنكه مردم با وي بيعت كردند، نامه اي براي امام نوشت و در آن يادآور شد كه، زمينه مردمي در كوفه، جهت حضور شما مهيّاست و مردم منتظر ورود فرزند پيامبر به كوفه هستند. خبر اين فعاليت ها به شام گزارش شد. يزيد پس از مشورت با


سِرْجون، مشاور ويژه معاويه، عبيدالله بن زياد والي بصره را، با حفظ سمت، به ولايت

كوفه گماشت و تأكيد كرد هرچه زودتر وارد كوفه شود و حركت هاي مخالف را سركوب نمايد. ابن زياد به مطالعه اي جديد از اوضاع كوفه پرداخت و با توجه به اين مسأله كه مردم كوفه منتظر حسين بن علي (عليهما السلام) هستند، به گونه اي ناشناس، شب هنگام وارد كوفه شد و به دارالإماره رفت.

اقدامات عبيدالله بن زياد در اين مأموريت:

1 ـ مسلم، هاني، قيس بن مسهّر صيداوي و ميثم تمار و ديگر مردان حق را به قتل رسانيد.

2 ـ بيش از چهارهزار نفر از مردم كوفه و از حاميان مسلم بن عقيل را زنداني كرد كه از آن جمله بود، مختاربن ابي عبيده ثقفي.

3 ـ سپاه جراري به كربلا فرستاد و به نظر خود، كار حسين ويارانش را يكسره كرد.

4 ـ سرهاي شهدا و نيز مسلم و هاني را به شام فرستاد.

5 ـ اسراي كربلا را به كوفه و از آنجا به شام گسيل داشت.

6 ـ در سال 67 هـ. جهت سركوب كردن قيام خون خواهان (به رهبري مختار، به فرماندهي ابراهيم بن مالك اشتر) وارد عمل شد و با هفتاد هزار تن از مزدورانش در اين پيكار به هلاكت رسيدند. [1] .

7 ـ ابن زياد، شب هنگام عمامه سياه بر سر نهاد و در شكل و شمايل امام حسين و به رسم مسافران حجاز صورت خود را پوشانيد و وارد كوفه شد. زني بانگ برآورد، پسر پيامبرخدا وارد شد! مردم با شنيدن آن بانگ ازدحام كردند، سلام مي دادند، خوش آمد مي گفتند و فرياد مي زدند: اي پسر پيامبر، ما چهل هزار نفر ياور توييم؛ (... عَلَيهِ عَمامَة سَوداء... إنّا مَعَكَ أَكثر مِن أربعين ألفاً... مَرْحباً بِكَ يَابْنَ رَسُول الله). [2] .

عبيدالله در گام نخست نسبت به تقويت نيروهاي دارالإماره پرداخت و آنگاه به


تماس رؤساي قبايل همت گمارد و در پي آن به زنداني كردن بانيان و دعوت كنندگان

نهضت حسيني پرداخت. او ابتدا مختار و سپس هاني و پس از آن بسياري از افراد سرشناس و غير مشهور را به زندان انداخت و در مجموع چهارهزار و پانصد تن را حبس كرد. عبيدالله وضعيت عمومي كوفه را دگرگون ساخت و در اين حال مسلم پس از دستگيريِ هاني، به ناچار بر ضدّ عبيدالله برخاست. منادي او با نداي «يا منصور امّت» چهار هزار نفر و به قول مسعودي هشت هزار تن را جمع و آنان دور مسلم را گرفتند، ولي عبيدالله با وعده و وعيد به رؤساي بعضي از قبايل، مردم را از اطراف مسلم پراكنده ساخت؛ به گونه اي كه مسلم آن شب در خانه طوعه، غريب ماند!


پاورقي

[1] نکـ: قمقام، ج2، ص751.

[2] امين، اعيان الشيعه، ج1، ص590.