بازگشت

عقيل، در روايات اهل سنت


جابر بن عبدالله انصاري مي گويد: هنگامي كه عقيل به محضر پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) آمد،


پيامبر (صلي الله عليه وآله) خطاب به وي فرمود: «مَرْحباً بِكَ يا أَبا يَزِيد! كَيْفَ أصْبَحْتَ؟»؛ «آفرين برتو اي ابو يزيد، چگونه شب را صبح كردي؟!» عقيل پاسخ داد: «أصْبَحْتُ بِخَير صَبَّحَكَ اللهُ يا أَبا الْقاسِمْ»؛ «به خير و نيكي شب را به صبح آوردم. خداوند صبح تو را به خير گرداند، اي ابو القاسم.» [1] .

جابر همچنين مي گويد: عقيل در جنگ مؤته، به نفع اسلام جنگيد. عبدالرحمان بن سابط گويد: پيامبر (صلي الله عليه وآله) هميشه به عقيل مي فرمود: من تو را به دو جهت دوست مي دارم؛ يكي به خاطر خودت و ديگر به خاطر ابوطالب كه تو را دوست مي داشت». [2] .

عقيل در سال 50 هـ. در سن 96 سالگي از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد. او چون نابينا بود، در هيچ يك از جنگ هاي صفّين، نهروان و جمل حضور نداشت. البته ايشان با پسران خود مهيّاي نبرد در ركاب حضرت علي (عليه السلام) بودند كه امام او را از شركت در جنگ معاف كردند. [3] .


پاورقي

[1] کنز العمال.

[2] نکـ: الهندي، کنزالعمال، ج13، ح 37450 و 37451 و 37452.

[3] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، به نقل از سفينة البحار، ماده «عقل».