بازگشت

برير بن خضير همداني مشرقي


بريربن خضير از قاريان قرآن و از زاهدان پاكباز و عابدي راستين در قرن اوّل بود كه حضور عاشقانه اي در كربلا داشت. وي از صحابه علي (عليه السلام) بود و كتاب «القضايا و الأحكام» او حاوي مطالب و حقايقي است كه از اميرمؤمنان و امام مجتبي (عليه السلام)استفاده كرده بود. [1] .

مامقاني درباره كتاب او مي نويسد: «... وكتابه من الأصول المعتبرة عند الأصحاب»؛ «اين كتاب يكي از منابع مورد اعتبار در ميان اصحاب است.».


محدث قمي در «سفينة البحار» آورده است: مردان قبيله همدان، پيش اميرمؤمنان داراي محبوبيت ويژه اي بودند. ازاين رو، آن حضرت در حق آنان فرمود:



«فَلَوْ كُنْتُ بَوابّاً عَلي بابِ جَنَّة

لَقُلْتُ لِهَمْدان ادْخلوا بِسَلام»



«من اگر دربان بهشت باشم، به مردان قبيله همدان خواهم گفت: بدون هيچ گونه تشويش خاطر وارد بهشت شويد.».

نكته ها:

برير، از بزرگان كوفه و از كساني است كه جهت دعوت امام حسين (عليه السلام) از كوفه به مكه رفت و همراه آن حضرت به كربلا آمد. [2] .

مزاح و شوخي هاي بُرَير در شب عاشورا با حبيب بن مظاهر يا عبد الرحمان بن عبد ربِّه انصاري معروف است. وقتي درباره شوخ طبعي او اعتراض كردند، گفت:

«من به آنچه كه در انتظار ماست مي انديشم و خوشحالم». [3] .

وقتي امام حسين (عليه السلام) خطبه خواند، بُرير گفت:

«وَاللهِ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ لَقَدْ مَنَّ اللهُ بِكَ عَلَيْنا أَنْ نُقاتِلَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ تُقَطَّعَ فيكَ أَعْضاؤُنا ثُمَّ يَكُونُ جَدُّكَ شَفيعَنا يَوْمَ القِيامَةِ». [4] .

به خدا سوگند اي پسر پيامبر خدا بر من منّت نهاد و توفيق جهاد در كنار تو را به من عطا كرد و بدنم در راه تو فدا مي گردد تا جدّ تو از من شفاعت كند.

يزيد بن معقل كور باطنان، كه از ياران و همراهان عمر بن سعد است، در روز عاشورا به بُرير گفت: يادت هست كه مي گفتي: عثمان با دست خود، وسيله قتل خود را فراهم آورد! معاويه انسان گمراه و گمراه كننده اي است و امامِ حق و هدايت، علي است؟!


بُرير پاسخ داد: آري، اين نظر من است. يزيدبن معقل گفت: گواهي مي دهم كه تو آدم گمراهي هستي. برير گفت: آيا مي خواهي در اين مورد با تو مباهله كنم؟ و سپس دست به مباهله زد و پس از آن به مبارزه پرداختند [5] برير بعد از حرّ، به شهادت رسيد. [6] .


پاورقي

[1] مامقاني، تنقيح المقال، ج1، ص167، ذيل کلمه «بُرَير».

[2] مامقاني، تنقيح المقال، ج1، ص167، ذيل کلمه «برير».

[3] «... والله إنّي لَمُستبشر بما نحن لاقون».

[4] نکـ: علامه تستري، قاموس الرجال، ج2، ص294.

[5] نکـ: علامه تستري، قاموس الرجال، ج2، ص294.

[6] علامه دهخدا، ماده «برير»، تاريخ حبيب السير، ج2، ص55 ؛ بحارالأنوار، ج45، ص 10.