بازگشت

محمد بن بشير حضرمي


در برخي از كتب، از محمد بن بشير بن عمرو الحضرمي [1] به عنوان محمد بن بشر نيز ياد شده است. [2] .


در كربلا به محمدبن بشير خبر رسيد كه پسر تو در ناحيه ري اسير گرديده است. او كه همراه و در كنار امام (عليه السلام) در كربلا به سر مي برد، گفت: اين ناگواري را به حساب خدا مي گذارم و هرگز دوست ندارم كه وي اسير گردد و من پس از او زنده باشم

وقتي امام (عليه السلام) سخن وي را شنيد، فرمود: خداوند تو را رحمت كند! تو در حِلّ و آزادي، به تو اجازه خروج از كربلا و تلاش در جهت خلاصي پسرت را دادم. خداوند رحمتت كند، بيعتم را از تو پس گرفتم. برو و براي خلاصي و رهايي پسرت اقدام كن. [3] سپس اجناس گرانبهايي را به عنوان سرمايه كار، به او داد تا براي آزادي پسرش از آن ها استفاده كند و فرمود: «اين پارچه ها را به پسرت بده تا در راه آزادسازي برادرش آنها را خرج كند.» [4] ولي او نپذيرفت و در كنار امام باقي ماند و گفت: «درندگان بيابان زنده زنده بدن مرا بخورند، اگر از تو جدا شوم!» [5] و [6] .


پاورقي

[1] نکـ: اعلمي، دائرة المعارف، ج16، ص293.

[2] نکـ: خياباني، وقايع الأيام، ص322.

[3] «وَ قيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ بَشير الحَضْرَمي في تِلْکَ الحالِ: قَدْ أُسِرَ إِبْنُکَ بِثَغْرِ الرَّيّ، فَقالَ: عِنْدَ اللهِ أَحْتَسِبُهُ وَنَفْسي ما کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُؤْسَرَ وَأَنا أَبْقي بَعْدَهُ. فَسَمِعَ الحُسَيْنُ (عليه السلام) قَوْلَهُ قالَ: رَحِمَکَ اللهُ أَنْتَ في حِلٍّ مِنْ بَيْعَتي فَاعْمَلْ في فَِکاکِ اِبْنِکَ.».

[4] فَقالَ: فَاعْطِ ابْنَکَ هذِهِ الأَثْوابَ وَالبُرُودَ يَسْتَعيِنُ بِها في فِکاکِ أَخيهِ، فَأَعْطاهُ خَمْسَةَ أَثْواب قيمَتُها أَلْفُ دينار.».

[5] «فَقالَ: أَکَلَتْنِي السِّباعُ حَيَّاً إِنْ فارَقْتُکَ».

[6] نکـ: بحارالأنوار، ج44، ص394 ؛ ابصارالعين، ص173.