بازگشت

چگونگي شهادت علي اصغر


در چگونگي شهادت علي اصغر، دانستن چند نكته ضروري است:

1 ـ آيا امام (عليه السلام) علي اصغر را به ميدان برد؟

بعضي مي نويسند: امام فرزند شيرخوار خود را در جلو خيمه به عنوان وداع مي بوسيد كه ناگه تيري آمد و بر گلوي طفل نشست. [1] .


سيد بن طاووس در لهوف مي نويسد: پس از آن كه نداي طلب ياري امام (عليه السلام) بلند شد، صداي شيون زنان خيام برخاست. امام (عليه السلام) كنار خيمه آمد و فرمود: خواهرم زينب!

«ناوِليني وَلَدِيَ الصَّغير حَتّي أُوَدِّعَهُ، فَأَخَذَهُ وأَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَه، فَرَماهُ حَرْمَلةُ بْنُ كاهِل اَلأَسَدي(لع) [2] بِسَهْم فَوَقَعَ في نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقالَ لِزَيْنَبَ: خُذيهِ، ثُمَّ تَلْقَّي الْدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمّا امْتَلأتا؛ رَمي بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ ثُمَّ قالَ: هَوْنٌ عَلَيَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللهِ».

«فرزند خردسالم را بياوريد تا ـ به عنوان وداع ـ او را ببوسم، در اين هنگام مردي به نام حرمله، فرزند كاهل اسدي، با تير گلوي او را دريد. امام (عليه السلام) خطاب به زينب فرمود: اين كودك را از من بگير و سپس مشت خود را از خون آن نازنين پر كرد و به آسمان پاشيد و فرمود: تحمل آن بر من آسان است؛ زيرا در نظرگاه خدا هستيم.».

ابن اعثم كوفي نيز در «الفتوح» آورده است كه امام (عليه السلام) در كنار خيمه، در حال وداع و بوسيدن كودك شيرخوار بود كه تيري آمد و بر سينه اش نشست و او جان داد و امام (عليه السلام)بدن او را دفن كرد. [3] .

وي همچنين مي نويسد: امام (عليه السلام) علي اصغر را به ميدان آورد و فرمود: اي قوم، اگر من ـ به زعم شما ـ گناهكارم، اين طفل گناهي نكرده است، او را جرعه اي آب دهيد.

در اين هنگام تيري از سوي آن قوم آمد و بر گلوي طفل شيرخواره اصابت كرد و از آن سوي بر بازوي امام خورد. آن حضرت با دست خود تير را از گلوي طفل بيرون آورد و

او در دم جان داد. امام (عليه السلام) طفل رابه مادرش داد و فرمود: بگير كه از حوض كوثر سيراب گرديد.


2 ـ آيا تقاضاي آب براي علي اصغر، برخلاف روحيه والاي امام (عليه السلام) بود؟

در اين باره اختلاف نظريه فراوان است؛ بعضي نوشته اند كه امام (عليه السلام)

خطاب به لشكر عمر سعد فرمودند: «اُسْقُوا هذا الرَّضِيعَ»؛ [4] «اين كودك را سيراب كنيد.».

استاد شهيد مطهري(رحمه الله) تقاضاي آب را برخلاف روحيه والاي امام (عليه السلام) مي دانند. [5] .

ولي مرحوم آيتي [كه شهيد مطهري در كتاب هايش به او عنايت ويژه اي دارد و از ايشان به عنوان فردي برجسته در تاريخ اسلام در روزگار ما ياد مي كند] مي نويسد: امام كودك تشنه كامي را به دست گرفت و گفت: «يا قَوم إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ». [6] بعيد نيست كه امام (عليه السلام) علي اصغر را به سوي سپاه عمربن سعد آورد به مردمان زمان خود و نسل هاي آينده بفهماند كه حكومت طاغوتيِ اموي انسان ها را مسخ كرده و از هويت انساني وانسانيت دور ساخته است، تا آنجاكه به جاي دادن آب به كودك تشنه لب، گلويش را با تير دريدند.

علاّمه ملاّ احمد نراقي در طاقديس، در باب حضور علي اصغر (عليه السلام) در مقابل دشمن و چگونگي برخورد آنان با آن حضرت، چنين مي سرايد:



هان! بياريد آن يكي فرزند من

وان يكي نوباوه دلبند من



هين بياريدش به قربانگه برم

بهر مهماني به سوي شه برم



مادرش را گر به پستان نيست شير

شير جوشد از دم پيكان تير



پس نهاد آن طفل بر قرپوس زين

با نشاط آمد سوي ميدان كين



پس به كف بگرفت آن دُردانه را

سوخت هم دل خويش و هم بيگانه را



شربت آبي طلب كرد از عدو

تامگر تر سازد آن كودك گلو



جانب صد تير او را راست كرد

عشق خونريزآنچه خود مي خواست كرد






شه گرفت آن طفل را بر روي دست

گَرد خجلت بر رخ گردون نشست



چون پي قرباني اش بر كف نهاد

شست دشمن از كمان تيري گشاد



هين بگير اين جرعه آب زلال

ديگر از بي شيري اي كودك منال



آمد آن تير و نشستن در گلو

اي جهان دون، تفو بر تو، تفو



بر گرفت آن طفل خون آلود را

آن ذبيح كعبه مقصود را



طفل خون آلوده در آغوش شاه

شه عنان گرداند سوي خيمه گاه



كي پرستاران بگيرندش زمن

دادم از پستان پيكانش لَبَن [7] .



پرچم عشق حسيني بين كه هفتاد و دو ملت

در عجب از آن كه هفتاد و دو تن جانباز دارد



اي بنازم آن سپاهي را كه پيشاهنگ هنگش

همچو اصغر، كودك شش ماهه اي سرباز دارد



3 ـ قبر علي اصغر كجاست؟

نوشته اند كه امام (عليه السلام) پيكر بي جان فرزند خردسالش را با خون گلوي او آغشت و با نوك شمشير قبري حفر كرد و او را در آن دفن نمود؛ [8] البته بر بدن او نماز نيز خواند. [9] .

وي همچنين يادآور مي شود: «فَنَزَلَ الْحُسَين (عليه السلام) فَرَسه، وَ حَفرَ لَه بِطرف السيف، و رَماه بِدَمه، وَ صَلّي عَلَيهِ وَ دفنه». [10] .

4 ـ چه مدت از عمر علي اصغر مي گذشت؟

در ناسخ التواريخ آمده است، علي اصغر شش ماهه بود و مادرش از شدّت عطش،


شيري در پستان نداشت تا به وي دهد.

و در مقتل منسوب به ابي مخنف مي خوانيم: «وَ لَهُ مِنَ الْعُمُرِ سِتَّة اَشْهُر»؛ «سن او شش ماه بود.»


پاورقي

[1] نفس المهموم، فصل شهادت علي اصغر ؛ منتهي الآمال، فصل شهادت علي اصغر، نکـ: ابن اعثم کوفي، ج5، ص210.

[2] في حکاية المختار: لمّا نظر المختار إلي حَرمَلة قال: الحمد لله الذي مکّنني منک يا عدوّ الله ثمَّ أحضر الجزّار فقالَ له: إقطع يديه وَ رجليه فأحضرت بين يديه فأخذ قضباً من حديد وَ جعله في النّار حتّي إحمرّ ثُمَّ ابيضّ، فوضعه عَلي رقبته فصارت رقبته تُقَلقِلُ مِن النّار. سيأتي في ترجمته الفارسية في آخر الکتاب تحت عنوان «فرجام قاتلان إمام حسين (عليه السلام)».

[3] نکـ: اعثم کوفي، الفتوح، ص98، چاپ1372.

[4] مقتل الحسين، مقرّم، ص272.

[5] حماسه حسيني، ج1 و2.

[6] گفتار عاشورا، ص32.

[7] طاقديس، ص429.

[8] طبرسي، احتجاج ؛ منتهي الآمال، ص389 ؛ لواعج الأشجان، ص182.

[9] ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص210 ؛ دمع السجوم، ص373.

[10] الفتوح، ج5، ص210.