بازگشت

علي اصغر


از كساني كه درنهضت كربلاداراي نقش بود،كودكي شيرخوار به نام «علي اصغر» است:

مادر علي اصغر، رباب دختر امرؤ القيس است. او يك سال پس از واقعه كربلا بدرود حيات گفت. [1] .

برخي نوشته اند: رباب تنها زني است كه همراه امام حسين (عليه السلام) به عنوان همسر او، در انقلاب كربلا حضور داشت.

بعضي از مقتل نگاران از علي اصغر (عليه السلام) به نام «عبدالله» نيز ياد كرده اند؛ البته بسياري مي گويند: اين عبدالله (علي اصغر)، غير ازعبدالله رضيع است كه درروز عاشورا به دنيا آمد.

آري، علي اصغر، غير از نوزادي است كه به عنوان عبدالله رضيع از او ياد مي شود. در اقبال آمده است: «... وَ عَلي وَلَدِكَ عَلِيّ اْلأَصْغر الّذي فَجَعْتَ بِهِ». [2] .

بسياري از ارباب مقاتل، آن جا كه سخن از علي اصغر به ميان مي آورند، يادي از

مادر او رباب مي كنند و رباب مورد توجه خاص امام حسين (عليه السلام) بود و علي اصغر و سكينه از اين مادرند. سكينه طبق نوشته ابوالفرج [3] نام اصلي او نيست. او را امينه يا اميمه مي خواندند كه به سكينه معروف گشت و امام حسين (عليه السلام) درباره اين دختر و مادرش


اينگونه سرود:



لَعَمْرُكَ إنَّني لأحبُّ داراً

تكون بها سكينة و الرّباب



اُحبّهما و أبذل جُلّ مالي

و ليس لعاتب عندي عقاب



رباب دختر امرء القيس، از قبيله بني كلب مسيحي بود. امرءالقيس در زمان عمر مسلمان شد و از طرف عمر، رييس قبيله قضاعه گرديد.

... هنگامي كه كودك شيرخوار را به امام (عليه السلام) دادند، حضرت او را بر دامن نهاد و بوسيد و به سوي لشكر دشمن آورد و تقاضاي آب نمود تا وي را سيراب كنند. ناگهان تيري از سوي حرمله به امر عمربن سعد به حلقومش اصابت كرد و به شهادت رسيد.

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:... امام (عليه السلام) نعش خونين او را در قبري كه خود با شمشيرش حفر كرده بود گذاشت. [4] بعضي از مورخان نوشته اند زينب (عليها السلام) كودك را به حسين (عليه السلام) داد و گفت: اين بچه سه روز است كه آب نخورده است، از اين قوم برايش آب طلب كن.

امام (عليه السلام) او را گرفت و گفت:

«يا قَوْمُ قَدْ قَتَلْتُمْ شيعَتي وَ أَهْلَ بَيْتي وَقَدْ بَقي هذَا الطِّفْلُ، وَيْلَكُمْ اُسْقُوا هذا الرَّضِيعَ أَما تَرَونَهُ يَتَلَظّي عَطَشاً مِنْ غَيْرِ ذَنْب أَتاهُ إِلَيْكُمْ...». [5] .

«اي مردم، ياران و اهل بيت مرا به قتل رسانديد و تنها اين كودك باقي مانده است. اين شيرخواره را سيراب كنيد، مگر نمي بينيد كه از فرط عطش بي تاب است و حال آن كه هيچ گناهي حتي از نظر شما ندارد.».

و افزود: «از او كه به شما چيزي نرسيده است.».

ولي متأسفانه آنان به جاي دادن آب، تيري حواله كردند و گلوي علي اصغر را دريدند. امام (عليه السلام) در آن هنگام خواهرش زينب (عليها السلام) را صدا كردند و جسد كودك


شهيدش را به ايشان دادند.

در دمع السجوم [6] نوشته علاّمه شعراني و منتهي الآمال [7] نوشته محدث قمي، از سبط بن جوزي نقل كرده است كه امام اين فرزند را بالاي دست گرفت و فرمود: «يا قَوم إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ».

محمّدبن سليمان تنكابني در اكليل المصائب، از قول سكينه، دختر امام حسين (عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: در روز نهم، ظرف هاي آب ما خالي شد. تشنگي بر من غلبه كرد. به خيمه عمّه ام زينب پناه بردم، بر خلاف انتظار ديدم زنان به گونه اي حزن آلود، گرد او جمع شده اند. برادرم علي اصغر در آغوش اوست و از شدّت تشنگي بي تابي مي كند. حالت او به گونه اي بود كه تشنگي خود را از ياد بردم و به عمّه ام گفتم: شايد در خيمه هاي ساير زنان آبي مانده باشد، بدين خاطر او در حالي كه علي اصغر را در آغوش داشت، به حركت در آمد و اين خبر در ميان اطفال پيچيد، آنان نيز از فرط تشنگي ناله سرداده، همراه او به حركت در آمدند. حدود 20 نفر از اطفال گرد او را گرفته بودند و اشك مي ريختند. عمّه ام زينب به در خيمه يكي از انصار نشست و پيشنهاد داد ظروف آب را بكاوند تا شايد كمي آب بيابند اما نيافتند. [8] .


پاورقي

[1] نکـ: دکتر آيتي، بررسي تاريخ عاشورا، ص128 ؛ نفس المهموم، ترجمه شعراني، صص 275 و 264.

[2] اقبال، ص572.

[3] مقاتل الطالبيين، ص59.

[4] مقتل الحسين، صص272 و 273 ؛ حياة الحسين، ج3، ص276 ؛ نفس المهموم، ص187.

[5] نکـ: خياباني، وقايع الأيام، صص 519 ـ 518 ؛ معاني السبطين، ج1، ص259.

[6] دمع السجوم، ص372.

[7] منتهي الآمال، ج1، ص389.

[8] محمّد بن سليمان تنکابني، اکليل المصائب، بخش روز نهم، متوفاي 1302.