بازگشت

عباس بن علي، در جنگ جمل و صفين


عباس، در دوران پدر نوجواني دلير و بهاور بود. به نوشته محدّث قمي در تحفة الأحباب، امام علي (عليه السلام) در جنگ جمل به دو پسرِ خود؛ محمد حنفيّه و عباس سفارش كرد كه مواظب حركت هاي دشمن باشند. [1] .

همچنين عباس (عليه السلام) در جنگ صفين در ركاب پدرش حضور داشت و در باز پس گرفتن شريعه معروفِ منطقه جنگ صفين از لشكر معاويه، عهده دار سمت معاونت امام حسين (عليه السلام) بود. او در اين جنگ رشادتي چشمگير از خود نشان داد. بعضي نوشته اند: وقتي به ميدان آمد و مبارز طلبيد، معاويه به «ابن شَعْثاء» گفت: كارِ اين جوان را يكسره كن.

او گفت: من بايد در برابر هزار مرد جنگي به حركت درآيم، نه در برابر يك جوان! سپس يكي از پسران خود را فرستاد تا عباس را از پاي درآورد ولي عباس وي را در همان نبردِ نخست از پاي درآورد. او خشمگين شد و يكي ديگر از فرزندانش را راهيِ ميدان كرد و همه آنها به ترتيب تا هفت نفر به دست تواناي عباس كشته شدند.


ابن شعثاء با عصبانيت و خشم تمام، به ميدان تاخت اما عباس با چالاكي خاص خود، وي را نيز از كمر دو نيم كرد. [2] .

لشكر معاويه با تعجب نظاره مي كرد تا دريابد كه آن جوان كيست؟ و همگان متوجه شدند كه او «قمر بني هاشم» عباس بن علي است. [3] .

به نوشته برخي از مورّخان، عباس در كربلا حدود سي و پنج سال داشت [4] و به قولي سي و چهار ساله [5] بود.

او در ركاب امام حسين (عليه السلام) حضور فعال داشت و از خود ايثار و سلحشوري زايدالوصفي بروز داد.

ابوالفضل (عليه السلام) در شب عاشورا، هنگام اعلام حلّ بيعت از جاي برخاست و به خطاب به امام (عليه السلام) اظهار داشت: «وَ لِمَ نَفْعَلُ ذلِكَ؟ لِنَبْقي بَعْدَكَ؟ لا أَرانا اللهُ ذلِكَ أَبَداً»؛ [6] «چرا چنين كنيم؟ آيا از تو جدا شويم تا پس از تو زنده بمانيم؟ نه، هرگز خدا چنين روزي را براي ما نياورد!»


پاورقي

[1] نکـ: محدّث قمي، تحفة الأحباب، ص242 باب «العين».

[2] معالي السبطين، ج1، ص267.

[3] همان، ج1، ص267.

[4] منتهي الآمال، ج1، ص383 ؛ کبريت احمر، ص376.

[5] منتخب التواريخ، ص261.

[6] مقتل الحسين، ص211 ـ 213 ؛ بررسي تاريخ عاشورا، ص67 ؛ الکامل، ج4، ص58 ؛ معالي السبطين، ج 1، ص207.