بازگشت

مادر قمر بني هاشم


مادر قمر بني هاشم، امّ البنين، دختر حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن كعب بن معاوية بن بكر بن هوازن بن عامر بن كلاب بن ربيعة بن عامر. [1] و مادر بزرگ او ثمامه دختر


سهيل بن عامر بن مالك بن جعفربن كلاب است. پس پدر و مادرش از خاندان بني كلاب اند و داراي خصلت هاي شايسته و صفات خانوادگي مشترك.

روزي حضرت علي (عليه السلام) به برادرش عقيل، كه به انساب عرب آگاهي داشت، مأموريت داد تا از ميان اقوام شجاع و سرافراز عرب، براي وي همسري برگزيند و يادآور شد اين دقت بدان جهت است كه فرزندي شجاع از او به دنيا آيد؛ به گونه اي كه داراي بازواني برومند و توانا باشد تا فرزندم حسين را در سرزمين كربلا ياري دهد و در اين هنگام به امام حسين (عليه السلام) اشاره كرد؛ «لِكَيْ اُصيبَ مِنْها وَلَداً يكونُ شجاعاً و عضداً يَنْصُرُ وَلَدِي هذا ـ وَ أَشارَ إلَي الْحُسَينِ ـ ليواسيه في طَفّ كَرْبَلاء».

عقيل فاطمه كلابي را به امام (عليه السلام) معرفي كرد و گفت: با امّ البنين ازدواج كن كه در عرب از اجداد او شجاع تر نيست؛ «تَزَوَّجْ اُمّ البَنِين الْكلابيّة، فَإِنَّهُ لَيسَ في الْعَرَبِ أَشْجَع مِن آبائها، فَتَزوَّجها». [2] .

مادر عباس ارادت ويژه اي نسبت به امام حسين (عليه السلام) داشت. مامقاني درباره ولايت مداري فاطمه كلابي اينگونه مي نويسد: «فَإنَّ عُلْقَتَها بِالحسين (عليه السلام) ليس إلاّ لاِءمامته»؛ [3] «همانا علاقه امّ البنين به حسين بن علي (عليهما السلام) نبود مگر به جهت امامت آن حضرت، (نه آن كه چون او را در دامان خويش پرورانده است)».

وي در جاي ديگر مي نويسد: امّ البنين، كه قتل چهار فرزند خويش در ركاب حسين (عليه السلام) را بر خود آسان مي گرفت؛ نشان از درجه عالي ايمان او بود. [4] .

عشق و ارادت امّ البنين نسبت به مقام والاي امامت و ولايت چنان بود كه وقتي بعد از واقعه كربلا و شهادت فرزندان برومند و دلاور او، بشير، سفيرِ خون و شهادت، به مدينه بازگشت و امّ البنين را ملاقات كرد و مي خواست خبر شهادت فرزندانش را به وي دهد، امّ البنين گفت: «أخْبِرْني عَنْ أبي عبدالله (عليه السلام)»؛ «از حال حسين بگو!»


بشير وقتي خبر شهادت يك يك فرزندان امّ البنين را به وي داد، او از جواب هاي

فرعي بشير ناراحت شد؛ زيرا توقع داشت هرچه زودتر از سرنوشت امام حسين (عليه السلام) آگاه شود. ازاين رو، به بشير گفت: «فرزندان من و همه جهانيان فداي حسين باد! زودتر بگو از حسين چه خبر؟» [5] .

و آنگاه كه خبر شهادت امام، مقتدا و رهبر خويش را شنيد ناله اي سرداد. [6] .

همان روز كه فاطمه كلابي، امّ البنين، پاي در خانه اميرالمؤمنين (عليه السلام) گذاشت، حسن و حسين (عليهما السلام) مريض بودند؛ او با مهرباني ويژه اي با آنان سخن مي گفت و از صميم قلب دوستشان مي داشت و پرستاريشان را به عهده گرفت و درست همانند مادر واقعي با آنان رفتار مي كرد. آنان نيز او را بسيار دوست مي داشتند.

پس از شهادت اميرالمؤمنين، آنگاه كه مغيرة بن نوفل ـ كه يكي از مشاهير عرب بود ـ از امامه، همسر ديگر اميرالمؤمنين خواستگاري كرد، امامه با امّ البنين در مورد اين تقاضاي ازدواج مشورت كرد. امّ البنين در جواب او گفت: سزاوار نيست كه ما پس از علي، در خانه ديگري باشيم و با مرد ديگري پيمان همسري ببنديم.

اين سخن امّ البنين، نه تنها در امامه، كه در همسران ديگر امام؛ از جمله: ليلي تميميّه و اسماء بنت عميس نيز اثر گذاشت و اين چهار همسر علي (عليه السلام)، تا پايان عمر ازدواج نكردند.

فاطمه كلابي پس از ورود به خانه علي (عليه السلام)، از ايشان خواست كه او را فاطمه صدا نكند؛ زيرا ممكن است فرزندان زهرا (عليها السلام) با اين نام، به ياد مادر بيفتند و غم و حزن وجودشان را فراگيرد. [7] .

امّ البنين پس از واقعه عاشورا، حدود 9 سال زندگي كرد و همواره به افشاگري عليه بني اميه مي پرداخت و با اشك هاي خود به رسواكردن آن ظالمان مشغول بود؛ چنانكه ابوالفرج اصفهاني مي نويسد: «وَ كانَتْ اُمّ الْبَنِين اُمّ هؤلاء الأربعة الإخوة الْقَتلي تخرج


إِلَي الْبَقِيع فتندب بنيها أشجي ندبة وأحرقها، فيجتمع الناس إليها يسمعون منها». [8] .

او در سال 70 هـ. بدرود حيات گفت و در بقيع به خاك سپرده شد. در بقيع، در كنار صفيه و عاتكه دو تن از عمه هاي پيامبر، قبري است منسوب به امّ البنين.


پاورقي

[1] عمدة الطالب، ص327.

[2] ابن عنبه، عمدة الطالب، ص323، اعلمي، دائرة المعارف، ج13، ص63 دمع السجوم، ص351.

[3] نکـ: مامقاني، رجال، ج3، صص 70 ـ 71، طبع قديم.

[4] نکـ: مامقاني، رجال، ج3، ص70 ـ 71، طبع قديم. (قسمت دوم).

[5] «أولادي وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضراء کُلُّهُم فداء لاَِبي عَبْدِالله الحُسَين (عليه السلام)، أَخْبِرني عَنِ الْحُسَين».

[6] نکـ: مامقاني، رجال، ج3، ص70 ـ 71، طبع قديم.

[7] همان.

[8] نکـ: ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، ص56، طبع منشورات رضي.