بازگشت

امر به معروف، مبارزه با ستم


حسين عليه السلام آمد تاكجيهاي يزيد را بزدايد. او براي امر به معروف به راه افتاد، و به خاطر نهي از منكر قد برافراشت.

حسين عليه السلام آمد تا از ستم، جلوگير باشد. آمد تا كاخ ستم را واژگون كند. او در اين راه قيام كرد و سكوت را نخواست.

در جمله هايي از كلمات امام، به اين توضيح ها مي رسيم. [1] بدون شك او امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ظلم را در برنامه دارد. او بي تفاوت و سازشگر نيست و براي رسيدن به حق، از هيج باك ندارد، و جان را به روي دست دارد، حتي آن كه بر مرگ زند خنده علي اصغر اوست.

با اين توضيح ها، چند سوال هست. اگر يزيد امر به معروف را مي پذيرفت و بدي هايش را كنار مي ريخت و از ستم كناره مي گرفت، آيا حسين عليه السلام او را مي پذيرفت و با او بيعت مي كرد؟

اين چنين بيعتي، تا چه وقت ادامه مي يافت؟

حسين عليه السلام در حالي كه مي توانست حكومت اسلام را به دست بگيرد و به خلافت رسول صلي الله عليه و آله و سلم برسد، آيا باز هم يزيد را تحمل مي كرد؟ آن هم يزيدي را كه در سطح ابوبكر و عمر بود و آن بوزينه بازي و شرابخواري را نداشت؟


امام، اميرالمؤمنين، در خطبه ي شقشقيه، به اين سوال ها جواب مي دهد، كه: ديگران خلافت را به خود بسته اند و آن را به زور پوشيده اند. اين آسياب بدون آنها نمي چرخد. آنها درختي هستند كه پرنده بر آن پر نمي گشايد. آنها كوهي هستند كه سيلاب دانش در كنارشان جاري است. آنها با آن احاطه و با اين جوشش مي توانند پاسخگوي نيازها، و رهبر و پيشواي خلق باشند.

حسين عليه السلام براي يك لحظه، يزيد را تحمل نمي كند، همان طور كه علي، اگر ياري اش مي كردند، با اولين آنها يك لحظه همراه نمي شد.

با اين جواب، مي يابيم كه حسين عليه السلام برنامه اي بزرگ تر و سنگين تر در پيش روي دارد، و اين برنامه همان طور كه با شهادت و شفاعت همراه بود، با امر به معروف و مبارزه با ستم نيز همراه است.

اما در همين سطح متوقف نمي ماند كه هنوز قله هاي بلندتري پيش رو دارد، و راه هاي طولاني تري در زير پا.



پاورقي

[1] بحارالانوار ج 45، ص 329.