بازگشت

تحليل ها


از اين حركت موتور [1] ، و از اين داستان خون، تا به حال تحليل هايي شده، تحليلهايي نه چندان نزديك و همدم، بل در برابر و مخالف با هم. شهادت، شفاعت، امر به معروف، جلوگيري از ظلم، انقلاب و تشكيل حكومت.

و اين تعجب ندارد، كه: اين داستان كوتاه، اما به بزرگي تاريخ، يك بعد ندارد و يك جهت ندارد، و اين است كه هر كس، آن را به گونه اي مي بيند.

اين داستان، همچون دشت نيست، كه نشسته تا آخرش را بيني و كرانه هايش را در آغوش نگاهت بنشاني. اين دستان، داستان كوه است [2] آن هم كوهي به عظمت تاريخ. و اين است كه هر چقدر بالاتر بروي، بيشتر مي بيني. در حالي كه بيش از يك بعدش را نديده اي.

و آن دم كه بر قله اش عروج كني، تازه، خودت را فراموش مي نمايي و تحليل هايت را از دست مي گذاري.

مگر آن كه از دور، تحليلش كني و از سايه اش، اندازه اش را بگيري و با فشارش، تا امروز و با ادامه اش، در نسل ها، تقديرش كني و از نشانه ها و


علامت ها، تخمينش بزني.

دورهاي نزديك و بزرگ هاي فشرده را اين گونه مي توان فهميد.



پاورقي

[1] الوتر الموتور، يعني تنهاي واگذاشته شده و بريده شده.

[2] المؤمن کالجبل الراسخ. مناقب، محمد ابن شهرآشوب، ج 2، ص 347.