بازگشت

نيازها


هر درگيري، احتياج به نيرو و نفرات و رهبر دارد، و اين رهبر است كه بايد افرادش را بسازد و نفراتش را تربيت كند و به آنها نيرو برساند.

هر چقدر هدف عميق تر و پخته تر باشد، اين رهبري سنگين تر و دقيق تر خواهد شد. براي رسيدن به نان و دستيابي به قدرت مي توان از زد و بند و غارت هم استفاده كرد، اما هدف هاي آزادي و توحيد... با پاي اسارت و با دست شرك به جايي نمي رسند.

براي ساختن مجاهديني در سطح پايين مي توان از دردها و رنج ها و محروميت ها بهره گرفت و مي توان از خفقان ها و فشارها نردباني ساخت، اما براي هدف هاي بالاتر از رفاه و آزادي و عدالت، نمي توان با اين پاها راه رفت و بر اين دست ها تكيه داد.

هر چقدر هدف ها عالي تر و عميق تر و وسيع تر باشند، رهبر بايد در تهيه ي نيرو و ساختن نفرات، رنج ها و صدمه هاي زيادتري ببيند و تمام كار را خود به عهده بگيرد. و از زد و بندها و ائتلاف ها بپرهيزد، مگر هنگامي كه در سطح برتر و پايگاه محكم تري قرار گرفته باشد، و بتواند بهره برداري كند.

رسول صلي الله عليه و آله و سلم در مدينه هنگامي با يهود، ائتلاف مي كند كه دارد از آنها، جزيه مي گيرد و آنها در دست او و محكوم او هستند، نه در آن هنگام كه اسير و زبون و جزيه پرداز آنهاست.


آنها كه در راه هدف هاي بلند، هدف هايي بالاتر از آزادي و عدالت و رفاه، هدف هايي در سطح رشد و توحيد و از آزادي آزاد شدن، آنها كه در راه اين هدف ها خود كار نمي كنند و پاها را نمي سازند، ناچار طعمه مي شوند. گفتم آنها كه نيازها را تامين نمي كنند مجبورند كه امتياز بدهند.

اين رسول صلي الله عليه و آله و سلم بود كه سيزده سال كوشيد تا پاهاي بلند كه او را تا آن قله ها مي رسانند، فراهم كند.

و اين علي عليه السلام بود كه بيست و پنج سال براي تهيه ي نفراتش كوشيد تا اين كه از دل دشمنش فرزندها بيرون آورد. از ابوبكر، محمد را و از سعد بن عباده قيس را.

و اين هم رهبران ديگر بودند، مادام كه خود پاي خويشتن را نساختند، گام برنداشتند. اگر چه قرن ها بر آنها گذشت و آوار روزها و ماه ها و سال ها، بر سرشان ريخت كه اين آوار، سبك تر آز آوار انتحار است و اين راه، آسان تر از مرگ احمقانه است، كه مهم رسيده نيست، مهم در راه بودن و درست رفتن است.

اين رهبران در اين سطح، هدفشان دنيا طلبي نبود، هدفشان خوب شدن مردم نبود، كه هدفشان ايجاد زمينه براي انتخاب انسان بود تا اگر بخواهند خوبي را انتخاب كنند و خود به پا بايستند و با ميكروب ها و طاعون ها درگير شوند و آنها را كنار بريزند.

و همين تغيير و همين تفاوت در هدف بود كه آنها را از ضعف اعصاب و سل سينه و زخم معده نجات داد و راهشان را به نور بست. آن كس كه مي خواهد مردم خوب بشوند و مي سوزد و خوبي را نمي بيند، خواه و ناخواه، تمام مي شود. اما آن كس كه مي خواهد زمينه ها را فراهم كند و براي آنها كه مي خواهند راهي بگذارد و تضادي را به وجود بياورد، اين چنين روحيه اي هميشه موفق است و همراه با مقصود.

آن هدفي كه بزرگ تر است، نيروها و نفرات ساخته شده تري مي خواهد و


به پاي خويش نيازمندتر است، كه با پاي بيگانه نمي توان راه رفت و با چراغ آنها نمي توان به مقصد رسيد، كه چراغ آنها، راه خودشان را روشن مي كند و در نتيجه آنها كه در هدف و در راه و در روشن ساختن افراد، با آنها تفاوت دارند، نمي توانند از آنها بهره بگيرند كه بهره ي آنها خواهند گرديد.

براي اين هدف هاي بزرگ، رهبر بايد انگيزه هاي بزرگ را به وجود بياورد و مانع هايي را كه در روحيه ي سربازانش خانه گرفته اند بيرون بريزد، كه اين مانع ها سخت مزاحم هستند و جاي پاي مزاحم هاي خارجي هم مي گردند و دستاويزي براي آنها هم خواهند شد.