هدف ها
هدف ها [1] و آرمان هايي كه مردان مبارز تاريخ را به راه كشيد و گام هاي آنان را محكم و استوار ساخت، گذشته از خودنمايي ها و تامين ضرورت ها و رسيدن به نان و عدالت و استقلال و آزادي محدود، مي تواند هدف ها و آرمان هايي باشد كه جهاد اسلامي را بارور مي سازد و مجاهد مسلم را نيرو مي دهد و مردان و قهرمانان اسلام را به خود مي خواند.
1. انسان مي تواند رشد خود را آغاز كند و شكل خود را بيابد، اما عواملي در درون و در بيرون، او را مسخ مي كنند و او را در شكلي دلبخواه درمي آورند. اينها آن گونه كه مي خواهند انسان را مي سازند، نه آن گونه كه بايد.
انسان بايد براساس استعدادهايش شكل بگيرد، نه براساس هوس هايش. و با اين ديد، كسي مي تواند به شكل دادن انسان دست بزند كه از استعدادهاي او، و از قلمرو استعدادهايش، آگاهي داشته باشد [2] .
و اين است كه هدف جهاد مي شود، آزادي دادن، به خاطر شكل گرفتن و به خاطر رشد كردن، آن هم شكل و رشدي هماهنگ با استعدادها و برابر با
قلمرو وسيع و راه بلند انسان. [3] و هدف جهاد مي شود در آوردن ريشه ها و پاك كردن زمينه ها؛ ريشه هايي كه به رشد سرطاني آنها و تضعيف اندام انساني ما مي انجامد. يريد الله ليحق الحق و يقطع دابر الكافرين [4] .
2. پس از به دست آوردن آزادي، مرحله ي شكل گرفتن و شكل دادن فرا مي رسد.
هدف تنها آزادي نيست كه حتي از آزادي، آزاد كردن و بر آزادي مسلط كردن و از آزادي به عبوديت رساندن است.
در آن لحظه كه انسان از هستي اش آزاد مي شود و شور رفتن مي گيرد، در آن لحظه كه پايش در زمين است و روحش مشتاق پرواز، در اين لحظه آزادي است، كه بايد از اين آزادي هم آزاد بشود و بماند. روح هايي كه از انجماد يخ زدن، به گستردگي تبخير رسيده اند و ظرف ها برايشان تنگ شده است و از محدوده ها آزاد گشته اند، اينها بايد پس از آزادي، مهار شوند و سرپوش ها آنها را كنترل كنند و از آزادي آنها، حركت و نورها به دست بيايد.
اينها پس از آزادي از شكل ها و ظرف ها، پس از تبخيرها، دوباره مهار مي شوند، و اين بار، رسالت مي يابند و نور و شور و حركت مي آفرينند.
بارها گفته ام، عبد، آزاده اي است كه مهار شده و كنترل گرديده. عبد آزاده اي است شكل گرفته نه اسيري در زنجير.
و اين شكل ايده آل، همان دين است. و جهاد به خاطر شكل دادن، مي شود همان جهاد به خاطر جايگزين كردن دين، كه دين شكل ايده آل رشد انسان است. و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله [5] .
با آنها بجنگيد. تا فتنه اي نماند و دين براي خدا باشد. اوست كه بهترين شكل رشد انسان را مي شناسد و بر استعدادها و قلمرو استعدادهايش آگاهي دارد [6] .
3. آن عواملي كه مانع آزادي و شكل گرفتن انسان بودند، پس از رسيدن انسان به اين دو مرحله، بي كار نمي مانند و اين است كه جهاد مي شود دفاع از شكل ايده آل رشد انسان. و جهاد مي شود پاسداري از دين و نگهباني از آن. و جهاد مي شود درگيري با عامل هايي كه از درون و بيرون تهديد مي كنند و ضربه مي زنند [7] .
4. آنها كه شكل خود را انتخاب كرده اند، و دين را فراگرفته اند و به آن چنگ زده اند، بايد در كنار حادثه ها آبديده شوند و همراه سختي ها، خود را سرشار و بارور كنند. چون در هنگامه ي سختي ها و ضربه ها و رنج هاست، كه ضعف ها آشكار مي شوند و كمبودها مشخص مي گردند.
در نتيجه، آنها كه مي خواهند بر روي خود، كاري شروع كنند، به نتيجه مي رسند.
آزمايش، به محنت افتادن - امتحان - به اين خاطر است كه نقطه هاي ضعف، معلوم شوند و كسري ها در دست بيايند. و اين است كه جهاد، با اين هدف و براي بارور كردن و آماده كردن شروع مي شود و آغاز مي گردد [8] .
5. آنها كه جز قدرت، جلوگيرشان نيست، بايد قدرت جلوگيرشان باشد، ترس آنها را نگه دارد، و خشونت آنها را به خود بياورد [9] .
6. با اين ترس و در اين زمينه، روح هاي فراموشكار و فراري مي توانند به خود بيايند و فراموش شده ها را به ياد بياورند و از راه هاي به بن بست نشسته، بازگردند [10] .
7. هنگامي كه يك قدرت در زمين سر بلند مي كند، و فشار او و قدرت او انحراف هايي به وجود مي آورد، براي جلوگيري از انحراف و براي ايجاد زمينه ي براي انتخاب انسان، بايد درگيري به وجود بيايد تا تعادل ها برقرار گردند و انسان، امكان انتخاب داشته باشد [11] .
8. حتي اگر امكان تعادل نبود، ايجاد تزلزل مطلوب است. اگر درگيري به آن شكل نمي شد، ضربه زدن به اين گونه مطلوب است [12] .
9. هر كس، مسئول دفاع از خويش است و پاسدار وجود خويش. پيش ار آن كه حصار قبر، او را در خود بپيچد، پيش از آن كه قدرتي خونش را بريزد، او بايد با خونش از خودش نگهباني كند و خودش، خودش را دريابد [13] .
پاورقي
[1] هدف با انگيزه گاهي درهم ميشوند، يعني انگيزهها همان هدفها خواهند شد، و گاهي از هم جدا و مشخص ميگردند. هدف از يک ساختمان رفاه است و انگيزهي اين ساختمان، گاهي ضرورتها و گاهي خودنماييها و...
[2] و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لآدم. اعراف، 11.
[3] اول ذلک الدعاء الي طاعة الله من طاعة العباد... کافي، ج 5، ص 3، ح 4، باب فضل الجهاد.
[4] خدا ميخواهد که حق را جايگزين کند و ريشهي کافران را ببرد. قاتلوا ائمة الکفر. توبه، 23 يمحق الکافرين. آل عمران، 141.
[5] انفال، 39.
[6] ... و يکون الدين کله لله. انفال، 39. به ظهر الدين. کافي ج 5، ص 46، 3 باب فضل الجهاد.
[7] ... فقاتلوا التي تبغي حتي تفيئ الي امر الله. حجرات، 9 به يدفع عن الدين، کافي ج 5، ص 3، ح 4.
[8] ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الکافرين، آل عمران، 141 و ليبلي المؤمنين منه بلاء حسنا. انفال، 17.
[9] و ليجدوا فيکم غلظة. توبه، 123. ترهبون به عدوالله، انفال، 60 سنلقي في قلوب الذين کفروا الرعب، آل عمران 151.
[10] لعلهم يتذکرون - انفال، 57 لعلهم ينتهون توبه، 12.
[11] لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد حج، 40.
[12] انما خرج الي سلطان مجتمع لينقضه کافي، ج 8، ص 264، ح 381.
[13] فيکون قتاله لنفسه، کافي، ج 5، ص 21، ح 2.