حسين حسيني
سكوت
سنگين و پر هياهو
صف مي آراست
گلوي شورشي تو
در خط مقم فرياد
بر يال ذوالجناح باد
دستي دوباره مي كشيد
و زير تابش خورشيد
آه از نهاد علقمه برخاست
سكوت
سنگين و پر هياهو
درهم مي شكست
گلوي شروشي تو
بر يال ذوالجناح باد
شتك مي زد
علقمه سرخ و سيراب
در زير زانوان تو مي غلتيد
و خورشيد
بر كوهان كوههاي برهنه
به اسارت مي رفت