بازگشت

ايرج ميرزا


جلال الممالك ايرج ميرزا فرزند صدرالشعرا غلامحسين ميرزا به سال 1291 ه.ق. متولد شد. او نواده ي فتحعلي شاه قاجار بود. در زبان فارسي و عربي و فرانسوي مهارت داشت و روسي و تركي نيز مي دانست. تحصيلاتش در مدرسه ي دارالفنون تبريز صورت گرفت. مظفرالدين شاه قاجار به او لقب صدرالشعراء داد ولي به زودي از شاعري دربار كناره گرفت او به سال 1343 ه.ق. درگذشت.

شعر ايرج ساده و روان و مشتمل بر تعبيرات عاميانه است. اطلاع او از ادبيات ملل مختلف و تأثري كه از محيط انقلابي عهد خود پذيرفته بود موجب شد كه وي سبك قديم را رها كند و خود سبكي خاص پديد آورد. در اين سبك مسايل مختلف اجتمايع وهزليات و شوخيهاي نيشدار به زباني ساده بيان شده است. [1] .



رسم است هر كه در داغ جوان ديد، دوستان

رأفت برند حالت آن داغديده را



يك دوست زير بازوي او گيرد از وفا

وان يك ز چهره پاك كند اشك ديده را



آن ديگري برو بفشاند گلاب و شهد

تا تقويت كند دل محنت رسيده را



جمع دگر براي تسلاي او دهند

شرح سياهكاري چرخ خميده را



القصه هر كسي به طريقي ز روي مهر

تسكين دهد مصيبت بر او رسيده را



آيا كه داد تسليت خاطر حسين

چون ديد نعش اكبر در خون تپيده را؟



آيا كه غمگساري و انده بري نمود

ليلاي داغديده ي زحمت كشيده را؟



بعد از پسر، دل پدر آماج تير شد

آتش زدند لانه ي مرغ پريده را



سرگشته بانوان وسط آتش خيام

چون در ميان آب، نقوش ستاره ها






اطفال خردسال، ز اطراف خيمه ها

هر سو دوان چو از دل آتش، شراره ها



غير از جگر كه دسترس اشقيا نبود

چيزي نماند در بر ايشان ز پاره ها



انگشت رفت در سر انگشتري به باد

شد گوشها دريده پي گوشواره ها



سبط شهي كه نام همايون او برند

هر صبح و ظهر و شام فراز مناره ها



در خاك و خون فتاده و تازند بر تنش

با نعلها كه ناله بر آمد ز خاره ها





پاورقي

[1] خلاصه از فرهنگ معين.