بازگشت

صالح تميمي


ابو سعيد شيخ صالح بن علي معروف به شيخ صالح تميمي، به سال 1218 ه.ق. در كاظميه به دنيا آمده و به سال 1261 ه.ق. در همان شهر وفات يافته و دفن شده است.



1.قساورة يوم القراع رماحهم

تكفلن ارزاق النسور القشاعم



2. مقلدة من عزمها بصوارم

لدي الروع امضي من حدود الصوارم



3. اشد نزالا من ليوث ضراغم

و اجري نوالا من بحور خضارم



4. غدا ضاحكا هذا و ذا متبسما

سرورا و ما ثغر المنون بباسم



5. و ما سمعت اذني من الناس ذاهبا

الي الموت تعلوه مسرة قادم



6. كأنهم يوم الطفوف و للظبا

هنالك شغل شاغل بالجماجم [1] .



7. رجال طلقوا الدنيا و من ذا

صبا لطلاق كاعبة النهود



8. دعاهم نجل قاطمة ليوم

يشيب لذكره رأس الوليد



9. كأن رماحهم تتلوا عليهم

لصدق الطعن اوفوا بالعقود



10. اذا ما هز عسال تصابوا

كما يصبي الي هز القدود



11. فليس يصافح الحوراء الا

فتي يهوي مصافحة الحديد [2] .



1. آنها در روز جنگ ماند شيرهايي بودند كه نيزه هايشان رزق كركسهاي بزرگ را تأمين مي كرد.


2. در هنگام جنگ، عزم و اراده اي را همانند شمشير به خود بسته بودند كه (اين اراده) از لبه هاي شمشيرهايشان تيزتر و استواتر بود.

3. مبارزه ي آنها با دشمنان از مبارزه ي شيران خشمگين، سخت تر و قدرت آنها در جنگ مانند درياي طوفاني بود.

4. چهره هاي آنان خندان و متبسم و شادمان بود. ولي مرگ با قيافه ي خشمگين به سوي آنان مي شتافت.

5. هيچ گاه نشنيده ام كه گروهي از مردم چنين شادمان به استقبال مرگ بروند، گويي كه از مسافر عزيزي استقبال مي كنند.

6. گويي آنان در طف با لبه ي تيز شمشيرها به جدا كردن جمجمه هاي دشمن، سخت مشغول بودند.

7. آنها مرداني بودند كه دنيا را طلاق دادند. غير از آنها چه كسي مي تواند دختري زيبا روي را طلاق دهد.

8. پسر فاطمه (س) آنها را براي روزي فرا خواند كه ياد آن، طفل را پير مي كند.

9. چون با خلوص نيت مي چنگيدند گويي نيزه ها به آنها مي گفتند: به عهدتان وفا كنيد.

10. حركت نيزه ها در نظر آنان همانند رقص زيبارويان بود.

11. با حوريان بهشتي كسي مصافحه و ديدار نمي كند مگر جوانمردي كه با آهن(شمشير و نيزه) مصافحه نمايد.



پاورقي

[1] اعيان الشيعه، ج 7، ص 371.

[2] همان ص 372-371.