بازگشت

شيخ جعفر خطي


شيخ ابوالبحر شرف الدين جعفر بن محمد بن حسن بن خطي بحراني، در اوايل مداح امراي بحرين و بزرگان آن ديار بود. او در سفري كه به ايران داشته با شيخ بهايي در اصفهان ملاقات كرده و به سال 1028 ه.ق.در فارس درگذشته است [1] .



1. و لكن هلم الخطبة في رزء سيد

قضي ظمأ و الماء جار و راكد



2. كاني به في ثلة من رجاله

كما حف بالليث الاسود و الحوارد



3. اذ اعتلقوا سمر الرماح و جردوا

سيوفا اعارتها البطون الاساود



4. فليس لها الا الصدور مراكز

و ليس لها الا النحور مغامد



5. يلاقون شدات الكماة بأنفس

اذا غضبت هانت عليها الشدائد



6. الي أن ثووا الترب صرعي كأنهم

نخيل أمالتهن أيد عواضد [2] .



1. درباره ي مصيبت آقايي صحبت كن كه با تشنگي شهيد شد، در حاليكه آب جاري و راكد در آنجا وجود داشت.

2. او در ميان افرادش چون شير بزرگ بود كه گروه شيران خشمگين او را احاطه كرده بودند.

3. وقتي نيزه به دست گرفتند و شمشير بركشيدند، قلبهاي سياه (دشمنان) را به آنها بخشيد.

4. براي نيزه ها غير از سينه هاي آنها قرارگاهي وجود نداشت و شمشيرها غير از گردنهاي آنها غلافي نداشتند.

5. با جانهاي خود كه در هنگام خشم همه چيز را آسان مي شمرد به قهرمانان سهمگين حمله مي بردند،

6. هنگامي كه به خاك افتادند، گويي درختان نخل هستند كه دستهاي قوي نيرومندي آنها را خم كرده است.



پاورقي

[1] اعيان الشيعه، ج 4، ص 157.

[2] همان، ص 162.