بازگشت

مقدمه مؤلف


در روز دهم محرم سال 61 هجري، حادثه اي در جهان اسلام روي داد كه در اندك زماني شعاع آن نه تنها بر سرزمين هاي اسلامي بلكه بر تمام اقطار جهان تابيد و افكار و اذهان جهانيان را به سوي خود جلب كرد و نام كربلا را بر سر زبانها افكند.

امروز تا نهضت خونين كربلا و عظمت و قداست اين حركت شجاعانه به عنوان يكي از متعالي ترين جلوه هاي روح انساني و ظلم ستيزي به گوش همه ي مردم عالم آشناست.

گر چه قهرمانان اين قيام مقدس تعدادي اندك بودند ليكن به زودي بزرگترين حوادث تاريخي را تحت الشعاع عظمت قيام خود قرار دادند و نبردي كه در يك بامداد شروع و در نيمه ي همان روز پايان يافت بزرگترين جنگهاي تاريخ را از خاطرها محو كرد.

فرزند شجاع و جوانمرد رسول خدا صلي الله عليه و آله، سيد جوانان اهل بهشت و پرورده ي دامن وحي و نبوت، حضرت حسين بن علي عليه السلام، به همراه گروهي قليل از مردان فداكار در سرزمين گرم كربلا حماسه اي سرود كه تا ابد در گوش انسانها طنين افكن خواهد بود. او در روزگاري قيام دليرانه ي خود را آغاز كرد كه فساد امويها به سرعت مواريث نبوت و آثار اسلام جوان را از ميان مي برد و بازگشت به سوي جاهليت به وسيله ي اين دودمان، كاملا آشكارا و آثار آن چشمگير بود. خلافت اسلامي كه اساسش عدالت و تقوي بود، عملا به سلطنتي خودكامه و استبداي بر اساس بهره كشي و ظلم و تزوير تبديل مي شد.

سراسر دوران حاكميت معاويه پر بود از بيدادگريهاي عمال وي در قلمرو اسلام و قتل عام بندگان صالح خدا به دست گماشتگان بي رحم او و فتنه هايي كه در جهان اسلام


به وجود آمد. از آن جمله است جنگ با فرزند راستين اسلام، علي عليه السلام و كشتن فرزند معصوم پيامبر صلي الله عليه و آله و علي و فاطمه، امام حسن مجتبي عليه السلام و...

معاويه مي كوشيد كه صورت ظاهر خلافت را حفظ كند و به هر وسيله ي ممكن حكومت خود را مشروع جلوه دهد، ليكن فرزند ناپاك او يزيد پس از رسيدن به خلافت، مخالفت خود را با اسلام آشكار كرده به كفر خود اقرار مي كرد و لب به انكار وحي و نبوت مي گشود. [1] يزيد تمام مباني اعتقادي و اخلاقي را به تمسخر مي گرفت و همواره سرگرم شرابخواري و لذت جويي بود. [2] .

فرزندان شجاع و فداكار مكتب ولايت ترديد نداشتند كه در چنين شرايطي تنها با خون پاك خود مي توانند اين مسير انحرافي را سد كنند. قهرمانان قيام عاشورا به خوبي دريافته بودند كه خون گرمشان هرگز از جوش نخواهد افتاد و آيين ظلم ستيزي را تا جاودان زنده نگه خواهد داشت و فرياد عدالتخواهانه شان به گوش مردم جهان خواهد رسيد و مهر رسوايي بر پيشاني غاصبان اهريمن صفت خلافت اسلامي خواهد زد، خوني كه از هر سلاحي برنده تر است.

سالار شهيدان و ياران جوانمرد او بايد يكي از دو راه را انتخاب مي كردند:

1. دست روي دست نهادن و تسليم در برابر قدرتي اهريمني و بار ذلت و نكبت را بر دوش كشيدن و چند روز زندگي را بي خطر زيستن.

2. چشم از حيات مستعار پوشيدن و به سوي مرگي سرخ و افتخارآميز شتافتن و در راه حفظ كيان اسلام و معيارهاي انساني و نجات سيره ي اهل بيت عليه السلام از سر هستي


برخاستن. [3] .

پيداست كه تربيت يافتگان مكتب بزرگواري و جوانمردي، راه دوم را بر مي گزينند و دامن پاك مردان حق هرگز غبار ذلت را نمي پذيرد. اين شيفتگان عشق و آزادي بايد سرزمين كربلا را قبله ي دلهاي خداجويان عالم سازند و قيام خود را به صورت مكتبي انقلابي و زنده، ابديت بخشند و بيم مرگ را از دلهاي وحشتزده ي مسلمانان بردارند و موجبات قيامهاي هميشگي عليه بيدادگران را برانگيزند. نهضت آفرينان كربلا روزي قيام خود را آغاز كردند كه تأثير آينده ي آن هنوز بر همگان روشن نبود و كمتر كسي مي انديشيد كه شيشه ي عمر ننگين جنايتكاران را در گرو اين حركت شجاعانه است. تنها رهبر قيام و ياران ايثارگر او بودند كه آينده ي جنبش خود را در آيينه ي ضمير روشن خود به خوبي مي ديدند. ما اين حقيقت را در سخنان كاروان سالار شهيدان كربلا مي بينيم. [4] .

امروز در سرتاسر جهان كدام انسان حق طلبي را سراغ داريم كه با شنيدن نام حسين عليه السلام و ياران بزرگوارش حالت احترام به خود نگيرد و آن همه عظمت را نستايد؟

كدام جوانمرد را سراغ داريم كه اين خورشيد نورافشان خانه ي دلش را روشن نكرده باشد و با ياد چنين قيام مقدسي اشك شوق نبارد و بر چنين اسطوره هاي بزرگي و شجاعت درود نفرستد؟

هفتاد و دو تن قربانيان اين صحنه ي خونين از ميان درياي خون گذشتند تا بار سنگين امانت الهي را به منزل رسانند. سپاه دشمن سر تا سر بيابان را فراگرفته و از همه ي امكانات برخوردار است. از سوي ديگر تعدادي بسيار اندك، همانند دژي فولادين رو در روي دشمن ايستاده و در پيروزي خود ترديد ندارد. اين نفوس مطمئنه، [5] هدف خود را در يك


قدمي خود احساس مي كنند و در نتيجه از هيچ پيشامدي بيم ندارند. آنان ياري فرزند امير مؤمنان و امام معصوم خويش را بزرگترين افتخار ابدي خود مي دانند. اگر چه در اين راه بدنهاي پاك در زير سم اسب دشمن نرم شده و سرهاي مقدسشان بر نيزه ها جاي گيرد و خانواده شان اسير و كودكانشان يتيم گردند.

يزيد، خليفه ي شرابخوار اموي چنين مي انديشيد كه كارها بر وفق مراد او انجام شده و بزرگترين مانع را از سر راه سلطنت خويش برداشته است و از اين پس مي تواند به راحتي به همه ي آمال ناپاك خود دست يابد و سلطه ي جهنمي او از هيچ سو تهديد نخواهد شد. او تصور مي كرد كه چراغ آل هاشم را خاموش كرده و تنها وارث انبيا از آدم تا خادم را از ميان برداشته و همه ي موجبات رجعت به سوي جاهليت و نظام برده داري و بهره كشي را فراهم آورده است. او به ياد بت پرستان و مشركان بدر مي افتاد و افسوس مي خورد كه كاش مي بودند و سر فرزند معصوم و فداكار رسول خدا را در نزد او مي ديدند و مي گفتند: يزيد دست مريزاد. او مستانه فرياد مي زد كه من انتقام شكست بدر را از پيامبر گرفتم. [6] جگر پاره ي دلير او را با همه ي خاندان و ياران جوانمردش قتل عام كردم و پرده نشينان حريمش را به اسارت گرفتم.

يزيد نمي توانست دست انتقام را در آستين مشيت الهي ببيند و عقوبت سريع اين فاجعه را باور كند. اين ويژگي و خاصيت همه ي بيدادگران و ستم پيشگان است. حق همواره در مسير خود جريان دارد و رنگ ظلمت و نابودي هرگز از چهره ي باطل زدوده نخواهد شد. او هرگز نابودي و رسوايي سريع دودمان خويش را باور نداشت


و تصور نمي كرد كه نمايش بي نظير خونين كفنان دشت سوزان طف به زودي دلهاي جهانيان را تسخير و انديشه ها و احساسات را بيدار و در جهت احياي مكتب عاشورا به حركت خواهد آورد.

اكنون چهارده قرن از حادثه ي عاشورا گذشته است و در تمام قرون و اعصار، نام حضرت حسين عليه السلام و ياران بزرگوارش حيات بخش دلهاي افسرده و رونق افزاي مخافل حق طلبان جهان است.

ما امروز در قرن استثمار جهاني به سر مي بريم. قرن قدرت سالاري و بهره كشي، قرن بي رحمي و فساد همه جانبه از سوي قدرتهاي شيطاني و دشمني با اسلام و مسلمانان. اگر بخواهيم در چنين روزگاري سنگر اعتقادي و حرمت و كرامت خود را حفظ كنيم بايد قيام عاشورا و مكتب حسيني را سرمشق خود قرار دهيم. مسلمانان جهان نبايد افتخارات تاريخي خود را در قدم دشمنان قسم خورده ي اسلام قرباني كنند. پيروان قرآن نبايد با سرمايه و امكانات خود چرخهاي قدرت اهريمني دشمنان قرآن را به گردش درآورند.

قيام عاشورا را كه از افتخارات بزرگ اسلام و جامعه ي اسلامي و سند روشن حقانيت اين آيين الهي است و هر چه زمان مي گذرد بر قداست و عظمت آن افزوده مي شود، قيام حق طلبانه ي مرداني است كه با بدنهاي پاره پاره سر بر خاك سوزان كربلا نهادند و كرامت و شرافت انساني را با خون خود نقشي جاودانه زدند.

خاكي كه بدنهاي آن دليران را در آغوش گرفت قداست جاويد يافت [7] و نام كربلا با اشكها و دلها پيوندي ابدي خورد. دختران بزگوار رسول خدا صلي الله عليه و آله و پروردگار دامن عصمت و تنها بازمانده ي كاروان كربلا، حضرت علي بن الحسين عليه السلام به تفسير و ترويج مكتب شهيدان نينوا همت گماشتند و در حالي كه اسير دشمن بودند رسالت تاريخي


خود را به نحو شايسته انجام دادند و اجازه ندادند كه سرمايه گذاري تبليغاتي و قدرت دوزخي حاكم، روح نهضت را دزديده و انگيزه و عظمت آن را لوث گردانيده و چهره ي زيباي قيام را مخدوش سازد.

بانوان بزرگواري كه در روز عاشورا بر فرزندان خود لباس رزم پوشيده و آنان را به پيشباز مرگ روانه كردند در حالي كه خود نظاره گر شهادت جگرگوشگان خويش بودند، دين خود را به قيام حسيني ادا كردند و در تمام مدت اسارت شجاعانه بار سنگين مصايب را تحمل كردند و از پيروزي و سربلندي سخن گفتند و اعصاب دشمن را درهم شكستند.

در هيچ ملت و تاريخي چنين چهره هاي مقدسي را سراغ نداريم. كلمات و واژه ها از بيان آن همه عظمت ناتوان است. درود خدا و رسول و فرشته هاي الهي همواره نثارشان باد.



پاورقي

[1]



لعبت هاشم بالملک و لا

خبر جاء و لا وحي نزل‏



(ادب الطف 247/1).

[2]



شميسة کرم برجها قعر دنها

فمشرقها الساقي و مغربها فمي‏



و ان حرمت يوما علي دين أحمد

فخذها علي دين المسيح بن مريم‏



(بررسي تاريخ عاشورا - مجموعه‏ي دکتر محمد آيتي/15).

[3] الا و ان الدعي بن الدعي قد رکز بين الثنتين: السله و الذله و هيهات منا الذله. (خطبه‏ي امام حسين عليه‏السلام).

[4] اما والله ان لوقد قتلتموني لقد القي الله بأسکم بينکم و سفک دمائکم. (از خطبه‏ي امام عليه‏السلام)

و ايم الله اني لارجو ان يکرمني الله بهوانکم ثم ينتقم منکم من حيث لا تشعرون (از خطبه‏ي امام عليه‏السلام).

[5] يا ايتها النفس المطمئنه، ارجعي الي ربک راضية مرضية و ادخلي في عبادي و ادخلي جنتي (فجر /28).

[6]



ليت اشياخي ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل‏



لاهلوا واستهلوا فرحا

ثم قالوا يا يزيد لا تشل‏



لعبت هاشم بالمک فلا

خبر جاء و لا وحي نزل‏



بيت اول از ابن زبعري مشرک و بقيه ابيات سروده‏ي خود يزيد است که از او استقبال کرده (منتهي‏الآمال 582/1).

[7] لقد طبتم و طابت الارض التي فيها دفنتم (زيارت وارث).