بازگشت

گفتار بهبودي


او نظر خود را در اين باره بدين شكل بيان مي دارد:

توهّم الجهّال أنّ لهذه الأحاديث اطلاقاً يشمل كلّ ظرف وزمان فأنكرها بعض أشدّ الإنكار وقال لو صحّ هذه الأحاديث لاتي علي بنيان المذهب وقواعده ولأديّ إلي تعطيل الفرائض والأحكام وترك الصلاة والصيام كما نري الفسّاق والفجّار يتّكلون في ارتكاب السيّئات والاقتحام في جرائمهم الشنيعة علي ولاء الحسين ومحبّته والبكاء عليه من دون أن ينتهوا عن ظلمهم وغيّهم واعتسافهم.

فليس هذه الأحاديث إلّا موضوعة من قبل الغلاة دسّهم في أخبار أهل البيت ترويجاً لمرامهم الفاسد ومسلكهم في أنّ ولاء أهل البيت إنّما هو محبّتهم لا الدخول تحت سلطانهم وأمرهم ونهيهم علي ما هو الصحيح من معني الولاية.

وبعضهم الآخر الذين يروون الحديث ولا يعقلون فيه ولا يتدبّرون أخذ بالإطلاق وادّعي أنّ «من بكي علي الحسين أو أبكي أو تباكي فله الجنّة» حتّي في زماننا هذا وعصرنا كائناً من كان ثمّ شد علي المنكرين بأنّهم كفروا وخرجوا عن المذهب ولم يعرفوا الأئمة حقّ معرفتهم و... ثم إذا ألزم بالاشكال أخذ في تأويل الأحاديث وأخرجها عن معانيها ومغزاها او سرد في الجواب بعض الاقاصيص والرؤي.

والحقّ أنّ هذه الأحاديث بين صحاح وحسان وضعاف مستفيضة بل متواترة لا تتطرّق إليها يد الجرح والتأويل لكّنها صدرت حينما كان ذكر الحسين والبكاء عليه وزيارته ورثاؤه وإنشاد الشعر فيه إنكاراً للمنكر ومجاهدة في ذات اللَّه ومحاربة مع أعداء اللَّه بني اُمية الظالمة الغشوم وهدماً لأساسهم وتقبيحاً وتنفيراً من سيرتهم الكافرة بالقرآن والرسول ولذلك كانت الأئمّة عليهم السلام يرغبون الشيعة في تلك الجهاد المقدّس بإعلاء كلمة الحسين وإحياء أمره بأيّ نحو كان بالرثاء والمديح والزيارة والبكاء عليه وفي مقابلهم بنو اُميّة تعرج علي إماتة ذكر الحسين ويمنع من زيارته ورثائه والبكاء عليه فمن وجد ويفعل شيئاً من ذلك أخذوه وشردوه وقتلوه وهدموا داره ولأجل تلك المحاربة القائمة بين الفريقين، انصار الدين وأنصار الكفر أباد المتوكل قبر الحسين وسوّاه مع الأرض وأجري الماء عليه ليطفئ نور اللَّه واللَّه متمّ نوره ولو كره الكافرون.

فمن كان يبكي علي الحسين أو يرثيه أو يزوره في ذاك الظرف لم يكن فعله ذلك حسرة وعزاء وتسلية فقط بل محاربة لأعداء الدين وجهاداً في سبيل اللَّه مع ما يقاسونه من الجهد والبلاء والتشريد والتنكيل فحقّ علي اللَّه أن يثيب المجاهد في سبيله ويرزقه الجنّة بغير حساب.

ذلك بأنّهم لا يصيبهم ظمأ ولا نصب ولا مخمصة في سبيل اللَّه ولا يطاؤن موطئاً يغيظ الكفّار ولا ينالون من عدوّ نيلاً إلّا كتب لهم به عمل صالح إنّ اللَّه لا يضيع أجر المحسنين.

ففي مثل ذاك الزمان - كما رأينا قبل عشرين سنة في إيران - لم يكن ليبكي علي الحسين وينشد فيه الرثاء إلّا كلّ مؤمن وفي أهل التقوي واليقين لما في ذلك من العذاب والتنكيل لاكلّ فاسق وشارب حتّي يستشكل في الأحاديث.

بل كان هؤلاء الفسّاق - في ذاك الظرف - مستظهرين بسلطان بني اُمية منحازين إلي الفئة الباغية يتجسّسون خلال الديار ليأخذوا علي أيدي الشيعة ويمنعوهم من إحياء ذكر الحسين كما اقتحموا دار أبي عبداللَّه الصادق بعد ما سمعوا صراخ الويل والبكاء من داره عليه السلام.

وأمّا في زمان لا محاربة بين أهل البيت وأعدائهم كزماننا هذا فلا يصدق علي ذكر الحسين والبكاء عليه عنوان الجهاد كما أنّه لا يلقي ذاكر الحسين إلّا الذكر الجميل والثناء الحسن بل يأخذ بذلك أجرة والباكي علي الحسين يشرف ويكرم ويقال له قدمت خير مقدم ويقدح إليه ما يشرب ويتفكّه.

فحيث لا جهاد في البكاء عليه فلا وعد بالجنّة وحيث لا عذاب ولا نكال ولا خوف نفس فلا ثواب كذا وكذا فليبك الفسقة الفجرة أنّهم مأخوذون بسيئي أعمالهم انّ اللَّه لا يخدع عن جنّته وليميز الخبيث من الطيب ويجعل الخبيث بعضه علي بعض فيركمه جميعاً فيجعله في جهنّم اولئك هم الخاسرون؛ [1]

جاهلان مي پندارند كه اين روايات گريه و عزاداري، اطلاق دارد و هر زمان و شرايطي را شامل مي شود. در نتيجه، برخي اين روايات را با شديدترين شكل انكار كرده اند و گفته اند: اگر اين روايات درست باشد، اساس مذهب و پايه هاي آن از بين مي رود و به تعطيل احكام و واجبات و نيز ترك نماز و روزه مي انجامد، آن گونه كه مي بينيم.

و فاسقان و فاجران براي انجام گناهان و فرو رفتن در كارهاي زشتشان بر ولاي امام حسين، دوستي و گريه بر او تكيه مي كنند بي آن كه از ستم، گمراهي و انحرافشان دست بكشند.

بنابر اين، اين روايات تنها از سوي غاليان جعل گرديده و آنان اين روايات را براي ترويج از مرام فاسد و مسلكي كه دارند وضع كرده و در روايات ما داخل كرده اند. مسلكشان همان است كه ولاي اهل بيت عليهم السلام تنها به معناي دوستي آنان است نه خويش را زير نفوذ و ولايت آنان قرار داده و خود را تسليم اوامر و نواهي آنان نمودن كه اين معناي درست ولايت اهل بيت عليهم السلام است.

و برخي ديگر كه روايت را نقل مي كنند، ولي در آن نمي انديشند و تدبّر نمي كنند، اينان اطلاق روايات گريه و عزاداري را مي گيرند و ادّعا مي كنند كه هر كس بر امام حسين بگريد يا بگرياند و يا حتّي خودش را به گريه بزند، بهشت براي او ثابت است. حتّي در زمان ما و هر كس كه باشد، اينان بر منكران اين روايات سخت حمله مي كنند و مي گويند كه آنان كافرند، از مذهب بيرون رفته اند و آن گونه كه شايسته امامان است، آنان را نمي شناسند و....

و هر زماني كه در برابر اين اشكال گير مي كنند و مي مانند، شروع به تأويل روايات مي كنند و آنها را از معاني و محتوا مي اندازند و يا اين كه در پاسخ، بعضي از قصّه ها و خواب ها را بازگو مي كنند. ولي حق آن است كه اين روايات كه هم صحيح و هم حسن و هم ضعيف، در آن است در حدّ استفاضه و بلكه متواتر هست و دست ردّ و تأويل بدان راه نمي يابد.

امّا صدور اين روايات در زماني است كه ياد امام حسين عليه السلام و گريه بر او و زيارت و خواندن شعر براي ايشان، انكار منكر و مجاهده در راه خدا و جنگ با دشمنان خدا يعني بني اميه ستمگر بود و اين ياد و گريه، پايه هاي حكومت بني اميه را منهدم مي ساخت و موجب تقبيح و منفور ساختن روش كفر آميز آنان به قرآن و پيامبرصلي الله عليه وآله بود.

و بر همين اساس بود كه امامان عليهم السلام، شيعه را به شركت در اين جهاد مقدّس با بالا بردن نام حسين و احياي امر حسين به هر شكل كه بود، چه با مرثيه سرايي يا مديحه سرايي و يا زيارت و گريه، ترغيب مي كردند.

و در برابر اهل بيت عليهم السلام، بنو اميّه مي خواستند تا ياد حسين را از بين ببرند و از زيارت، مرثيه خواني و گريه بر حسين باز دارند و لذا هر كس را مي ديدند كه به يكي از از اين كارها دست مي زند، او را مي گرفتند، تبعيد مي كردند، مي كشتند و خانه اش را خراب مي نمودند.

و روي همين جنگ استوار ميان دو گروه ياران دين و ياران كفر متوكل قبر امام حسين را از بين برد و آن را با زمين صاف كرد و آب را بر آن روان نمود تا نور خدا را خاموش سازد؛ ولي خداوند نورش را تمام مي كند، گرچه كافران نخواهند.

پس هر كس كه بر امام حسين عليه السلام بگريد يا مرثيه بخواند يا او را در آن شرايط زيارت كند، كار وي تنها اظهار حسرت و عزا و تسليت نيست؛ بلكه جنگ با دشمنان خدا و جهاد در راه خدا محسوب مي شود، با توجّه به رنج و بلا و تبعيد و تعذيبي كه مي بينند. لذا بر خداوند است كه به مجاهد در راه خود پاداش دهد و او را بي حساب بهشتي سازد.

اين به خاطر آن است كه هيچ تشنگي، خستگي و گرسنگي در راه خدا به آنان نمي رسد و هيچ گامي كه موجب خشم كافران مي شود، بر نمي دارند و ضربه اي از دشمن نمي خورند، مگر اين كه به خاطر آن، عمل صالحي براي آنان نوشته مي شود؛ زيرا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمي كند.

پس در چنين زماني - كه ما بيست سال پيش در ايران ديديم - تنها مؤمنان باوفا اهل تقوي و يقين بر حسين مي گريند و مرثيه براي او مي خوانند چون در مرثيه و گريه بر او شكنجه و تعذيب است نه هر فاسق و شرابخواري تا به روايات اشكال وارد شود.

بلكه آن فاسقان - در آن شرايط سخت - از قدرت بني اميه كمك مي گيرند و به آن ستمگران مي پيوندند و در شهرها جاسوسي مي كنند تا شيعيان را بگيرند و آنان را از احياي ياد حسين باز دارند، آن گونه كه در خانه امام صادق عليه السلام پس از آن كه صداي گريه و واويلا را شنيدند، ريختند.

ولي در زماني كه ميان اهل بيت و دشمنانشان جنگي نيست؛ چون اين زمان ما، در اين مورد عنوان جهاد بر ياد امام حسين عليه السلام و گريه بر امام حسين تطبيق نمي كند. آن گونه كه با ذاكر امام حسين عليه السلام جز با ياد نيك و ستايش نيك برخورد نمي شود. بالاتر كه براي ياد و گريه مزد هم مي گيرد و گريه كننده بر امام حسين عليه السلام مكرّم و معزّز است و به او مي گويند: خوش آمدي و به او نوشيدني و ميوه تعارف مي كنند.

و چون در گريه بر امام حسين عليه السلام جهاد نيست، ديگر وعده بهشت نخواهد بود و چون شكنجه و رنج و ترس از كشته شدن نيست، ديگر ثواب هاي چناني نخواهد بود.

بنابر اين فاسقان فاجر بگريند آنان در برابر كارهاي بدشان مؤاخذه مي شوند؛ چرا كه خداوند را درباره بهشتش نمي توان فريب داد و بايد كه پليد از پاك جدا گردد و خداوند پليدها را روي هم جمع كند و در جهنّم قرار دهد و اينان زيانكاران اند.

پاسخ هاي كوتاه به عدم پذيرش روايات گريه و عزاداري و يا پذيرش مشروط آن

1. در زمان هاي سخت، گاه بسياري از اهل تقوي هم جا مي زنند و عقب مي كشند. آيا اين دليل مي شود كه گريه آنان هم بي ارزش است؟

2. در زمان هاي سخت، گاه برخي از همان فسّاق به اصطلاح شما ممكن است پايدار بمانند و دست از عزاي امام حسين عليه السلام برندارند و حتّي در اين راه كشته شوند.

شما آيا آن روايات را در حقّ اينان جاري مي دانيد يا چون فسق مرتكب شده اند ديگر مشمول آن روايات نيستند.

3. گريه دروغين بر سيّدالشهدا نتيجه اي ندارد؛ ولي اگر كسي به راستي بر سيّدالشهدا بگريد چرا كه به آن امام خوبان ستم رفته است و مظلوميت او را فرياد كند ولي در كنار گريه آلوده به گناه باشد آن گونه كه اكثر ما هستيم، گمان نمي كنم كه براي گريه اش مشكلي پديد آيد.

4. اگر خداوند باب توبه را باز كرد و يا شفاعت دستگير مؤمنان در قيامت خواهد شد، اين موجب جسارت و جرأت گنهكاران مي شود. پس بهتر است كه شما راه بازگشت به سوي خدا را ببنديد تا كسي از راه خدا بر نگردد. و به تعبير ديگر، از هر آموزه ديني مي توان برداشت بدي داشت ولي معنايش اين نيست كه آن آموزه غلط است. گريه بر امام حسين عليه السلام، توبه، شفاعت، گريه از خوف خدا همه همين طور است، انسان آلوده اي كه به حق گريه كند و به حق توبه كند، به آثار والاي آن دست مي يابد.

درباره استبعاد از پاداشي كه براي گريه و عزاداري آمده، گفتني است:

استبعاد دليلي است كه بسياري به هنگام بحث بدان تمسّك مي جويند و سخن خويش را بر پايه آن استوار مي سازند ولي:

1. استبعاد دليل نيست، در برابر اين استبعاد كه «آيا مگر مي شود؟» پاسخ مي دهيم: «آري. قطعاً مي شود». پس استبعاد دليل نيست تا نيازمند جواب باشد.

2. اين استبعاد منحصر به ثواب گريه بر امام حسين عليه السلام و عزاداري بر آن سرور شهيدان نيست. بسياري از عمل هاي به ظاهر كوچك در دين ثواب هاي بزرگي را به خود اختصاص داده اند. شما هر جوابي كه در آن موارد داديد، ما هم در مورد ثواب گريه و عزاداري مي دهيم.

3. كسي مپندارد كه يك قطره چيزي نيست. گاه كاري از نظر حجم فيزيكي كم است ولي ارزش بالايي دارد. همين نماز كه در واجبات مهم ترين واجب محسوب مي شود، مگر چند قيام و قعود و چند ذكر و دعا و سوره بيشتر است يا گناه ابليس مگر تنها يك سجده نكردن بيشتر بود؟ بنابر اين حجم فيزيكي عمل تنها مورد نظر نيست. آنچه ملاك ارزش يك عمل است، روح و حقيقتي است كه در آن عمل و اثري است كه بر آن مترتّب مي گردد.

4. ثواب هايي كه خداوند بر عمل ها به بندگان مي دهد، همه از روي تفضّل است؛ مانند جايزه هايي كه گاه براي يك عمل مختصر مي دهند. بنابر اين نبايد استبعاد كرد كه يك عمل ساده، ثواب بزرگي داشته باشد.

5. اگر كسي درباره همين يك قطره اشك كه از سر اخلاص و محبّت در سوگ سالار شهيدان ريخته مي شود، بحث و بررسي كند و آن را موضوع تحقيق خويش سازد و از جهات گوناگون به آن بپردازد و در ابعاد و جهات اين قطره اشك عميق شود، خواهد فهميد كه اين يك قطره چيز كمي نيست. يك دنيا ارادت قلبي پشت اين يك قطره خوابيده كه يك دنيا سخن گاه در پديد آوردن اين يك قطره عاجز مي ماند.

يك دنيا فهم و درك، پشت اين يك قطره نهفته است و اين يك قطره از آن اقيانوس برگرفته شده است و گاه همه مردم از پديد آوردن اين يك قطره عاجز مي مانند. يك دنيا اثر و بركت، بر اين يك قطره مترتّب است كه گاه هيچ چيز ديگر جايگزين اين يك قطره در پديد آوردن آن آثار و بركات نيست.

يك قطره است ولي تو را به انبيا، اوليا، پاكان و نيكان گره و پيوند مي زند. يك قطره است ولي نتيجه تلاش هاي پيامبران، پاكان و نيكان است. يك قطره است ولي از يك عمق فهم و درك و ارادت و دلدادگي حكايت دارد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 293، پاورقي.