بازگشت

علل ناسازگاري دموكراسي با دين


واژه دمـوكـراسـي ـ كـه از آن بـه (مـردم سـالاري) نـيز تعبير مي شود ـ تعريف روشني نـدارد و مـفـهـومـي شـنـاور و لغـزنـده را تداعي مي كند. بايد مقصود خود را از دموكراسي مشخص ‍ كنيم و به تعريف مشتركي از آن دست يابيم، سپس آن را با دين بسنجيم، تا به نتيجه درستي برسيم.

اگـر مـراد از دمـوكـراسـي آن بـاشـد كـه هـر قـانـوني را مردم وضع كردند، معتبر و لازم الاجـراسـت و بـايـد مـحترم شناخته شود، چنين مفهومي قطعا با دين سازگار نيست. زيرا از نظر دين حق حاكميت و تشريع مختص به خداست؛ (إنِ الْحُكْمُ اِلّا لِلّهِ) (يوسف / 67) فقط خـداسـت كـه هـمـه مصالح و مفاسد انسان و جامعه را مي شناسد و حق قانونگذاري و تصميم گـيـري بـراي انـسـان را دارد و انـسـانـهـا بـايـد در مـقـابـل امر و نهي الهي و قوانين ديني، فقط پيرو و فرمانبردار بي چون و چرا باشند. زيـرا عـبـوديـت خـداونـد، عـاليترين درجه كمال است و اطاعت از فرامين الهي سعادت آدمي را تأمين مي نمايد. بنابراين دموكراسي و مردم سالاري اگر به معناي ارزش رأي مردم در مـقـابـل حـكـم خـداونـد بـاشـد، هـيـچ اعـتـبـاري نـدارد، زيـرا آنـچـه بـايـد در مقابل آن خاضع و مطيع باشيم، فرمان خداست نه رأي مردم.

بنابراين، اگر مردم كشوري در وضعيتي خاص بر امر نامشروعي توافق نمايند و رأي دهند ـ چنان كه در برخي از كشورهاي غربي اين گونه است ـ در چنين موقعيتي قطعا فرمان ديـن مـقدّم است، زيرا حكم خدا بر تشخيص مردم رجحان دارد. اگر رأي مردم را بر حكم خدا ترجيح دهيم، عملا خدا را نپرستيده ايم و تابع فرمان او نبوده ايم و ربوبيّت تشريعي خداوند را زيرپا گذاشته ايم، كه اين عمل با توحيد منافات دارد.

دموكراسي غربي به معناي بي نيازي از احكام دين و بسنده كردن به آراي جمعي است، و ايـن دقـيـقـا سـرپيچي از اطاعت پروردگار به شمار مي آيد. اهميّت دادن به رأي مردم در مـقـابـل حـكـم الهـي، روگرداندن از توحيد و پذيرش شرك جديد دنياي معاصر است، كه بايد با اين بت پرستي جديد مبارزه شود. [1] .


پاورقي

[1] پـرسـشـهـا و پـاسـخها، مصباح يزدي، قم: مؤسسه آموزشي و پرورشي امام خميني، 1377، 40.