بازگشت

خدا محوري و تعيين جايگاه انسان


چـه رابـطـه اي مـيـان تـوحـيـد و حكومت هاي مردم سالار وجود دارد؟ آيا حكومت دموكراسي با اصل توحيد تناقض دارد؟ آيا حاكميت خدا با حاكميت انسان در تعارض ‍ است؟ آيا حق ا... با حق الناس قابل جمع است؟

واقـعـيـت ايـن است كه انديشمندان اسلامي به اين سئوالات پاسخهاي بسيار متنوع و بعضا مـتـضـادي داده انـد، اما همگي در اين نكته با هم اتفاق نظر دارند كه حاكميت مطلق بشر بر سـرنـوشت خود در فلسفه سياسي اسلام جايي ندارد؛ چون انسان خدا نيست؛ بلكه خليفه خداست.

به عبارت ديگر، در اسلام حاكميت از آن خداست. با وجود اين، خلافت الهي انسان در روي زمـيـن، زمـيـنـه را بـراي حـكـومـت دمـوكـراسـي يـا بـه قـول امـام خـمـيـنـي (ره) (جـمـهوري اسلامي) فراهم مي كنند. حاكميت خدا به دست انسانها اعـمـال مـي شـود و خداوندي كه ادعاي حاكميت مطلق نموده است حق حكومت را به بندگان خود تـنـفـيـذ كـرده است. البته به شرط اينكه قوانين الهي (وحي) كه براي سعادت بشر است، رعايت شود. [1] .

بـنابراين برخلاف دموكراتي هاي غربي كه براساس انسان محوري (اومانيسم) و حذف خـدا شـكل گرفته است، در حكومت اسلامي كه بر پايه خدا محوري بنا شده، انسان حذف نـشـده بـلكـه انـسان مقام خليفه الهي را كسب كرده است. و هدف خلقت انسان، هدايت اختياري انـسـانـهـا بـه هـمـراه آزمـايـش اوسـت، نـه هـدايـت اجـبـاري. و هـمـيـن دليـل اسـت كـه هـيـچ پـيـامـبـري و امـام مـعـصـومـي بـه زور و بـرخـلاف مـيـل امـت خـويـش، حـكـومت تشكيل نداده است. حتي آنجا كه مردم رغبت نشان مي دادند تنها به اصرار زياد مردم حكومت را مي پذيرفتند.


پاورقي

[1] جايگاه مردم و مفهوم جمهوري در گفتمان سياسي غرب و اسلام، غلامحسين مقيمي، نشريه روز، سال اول، شماره اول، پاييز 1380، ص ص 53 ـ 54.