بازگشت

ولايت محوري


يكي ديگر از عوامل عزت ولايت محوري و ولايت پذيري است. ولايت محوري ابعادي دارد كه عبارتند از:

الف) اطاعت و التزام عملي

اولين بعد ولايت پذيري اطاعت از ولي و تسليم دستور او بودن است توضيح آن كه:

تـا وقـتـي كـه ولي حـكـم و دسـتـوري را صـادر نكرده نه تنها همه مجازند بلكه از باب (النصيحة لأئمة المسلمين) نظريات خود را محضر ولي بيان كنند ولي آن گاه كه ولي بـه تـصـمـيـم رسـيد همه موظف به اطاعتند حتي آنان كه در مرحله مشورتي با اين تصميم مـخـالف بـودنـد. آنـان نـيز بايد اطاعت كنند و حق ندارند با اين بهانه كه ما با اين نظر مخالف بوديم، مخالفت كنند.

قرآن كريم مي گويد مؤمنان واقعي آنانند كه عملا ولايت پيامبر را بپذيرند:

فـلا و ربـك لا يـؤمـنـون حـتـي يـحـكـموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما [1] .

به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود مگر اين كه تو را در اختلافات به داوري طلبند سپس در دل خود از داوري ات احساس ناراحتي نكنند و كاملا تسليم باشند.

در روايتي كه در ذيل آيه آمده است امام صادق عليه السلام فرمود:

لَو اَنَّ قـَوْمـا عـَبـَدُوا اللّهَ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتوا الزكاة و حَجُّوا البَيتَ وَصامُوا شَهرَ رَمَضان. ثم قالوا الشيء صنعه اللّه او صنعه النبي عليه السلام: ألا صـنـع خـلاف الذي صـنـع؟ او وجـدوا ذلك في قلوبهم لكانوا بذلك مشركين ثم تلا هذه الآيـة: (فـلا و ربـك) الآيـة ثـم قـال ابـوعـبـداللّه عـليـه السـلام فعليكم بالتسليم؛ [2] .

اگـر مـردمـي خـداي يـگـانـه و بـي شريك را بپرستند و نماز را بر پا دارند و زكات را بـپـردازنـد وحج خانه خدا را به جا آورند ولي نسبت به كارهايي كه خدا يا پيامبر صلي اللّه عـليـه و آله انـجـام داده اعـتـراض ‍كنند و بگويند چرا برخلاف آن رفتار نشده يا در دل خـود چـنـين اعتراض كنند (اگر چه بر زبان نياورند) به همين اعتراض مشرك مي شوند سپس آيه فوق را تلاوت فرمود: آنگاه فرمود: بر شماست كه تسليم باشيد.

از آيه فوق به ضميمه روايت امام صادق عليه السلام استفاده مي شود (ولايت پذيري) در زمـان امـام مـعـصوم حتي حوزه آن فراتر از التزام عملي است چرا كه (التزام قلبي) نيز لازمه ايمان شمرده شده است.

ب) همراهي با ولي در همه صحنه ها

از ابعاد ولايت پذيري همراهي با ولي در همه صحنه هاي سياسي و اجتماعي است:

انـمـا المـؤمـنـون الذيـن آمـنوا باللّه و رسوله و اذا كانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستأذنوه ان الذين يستئذنوك اولئك الذين يؤمنون باللّه و رسوله [3] .

مـؤمـنـان واقـعـي كـساني هستند كه ايمان به خدا و رسولش آورده اند و هنگامي كه در كار همگاني با او باشند و تا از او رخصت نطلبيده اند نبايد بروند كساني كه از تو رخصت مي طلبند آنها به راستي ايمان به خدا و پيامبرش آورده اند.

ايـن آيـه مـدال افـتـخـار (حـنـظله غسيل الملائكة) است كه در حساس ترين و شيرين ترين لحـظـات زنـدگـي هـمـراهـي بـا پيامبر را بر لذت دنيا ترجيح داد و از حجله عروسي به بستر شهادت رفت و از آنجا به سوي ملكوتيان پر كشيد.

از ايـن آيـه اسـتفاده مي شود كه مؤمنان هيچ گاه در (امر جامع) پيامبر را بدون اجازه رها نمي كنند.

(امـر جـامـع) هـر كـار مـهـمـي اسـت كه اجتماع مردم در آن لازم است و تعاون و همكاري شان ضرورت دارد خواه مسأله مهم مشورتي باشد خواه مطلبي درباره جهاد و مبارزه با دشمن و خواه نماز جمعه و... در همه اين صحنه ها مؤمنان راستين به همراه ولي هستند.

ج) جلو نيفتادن از وليّ

از ابعاد (ولايت پذيري) همراهي با ولي است نه جلو افتادن و نه عقب قرار گرفتن.

قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:

يـا ايـهـاالذيـن آمـنـوا لاتـُقـَدّمـوا بـيـن يـدي اللّه و رسوله واتقوااللّه ان اللّه سميع عليم؛(حجرات / 1)

اي كـساني كه ايمان آورده ايد بر خدا و پيامبرش پيشي مگيريد و تقوا پيشه سازيد كه خداوند شنوا و داناست.

(پـيـشـي گـرفـتـن بـر خـدا و رسـول) يـعني در برابر تصميم هاي خدا و پيامبر نظر ديگري دادن و اعمال سليقه كردن.

حضرت امام علي عليه السلام فرمود:

(اُنـظـُرُوا اَهـلَ بـَيـتِ نـَبِيِّكُم فَالزَمُوا سَمْتَهُم وَ اتَّبِعُوا اَثَرهُم فَلَن يُخرِجُوكُم مِن هُديَ وَ لَنـْيـُعـيـدُوكـُم فـي رَدّي فـَاِن لَبـَدُوا فـَالبـُدُوا وِ اِن نـَهـَضـُوا فَانَهَضُوا وَ لا تَسبِقُوهُم فَتَضِلّوُا وَ لا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُم فَتَهلِكُوا؛ [4] .

بـه اهـل بيت پيامبرتان بنگريد و بدان سو كه مي روند برويد و پي آنان بگيريد كه هـرگـز شـمـا را از هـدايـت بـيـرون نـبـرده و بـه هلاكتتان باز نخواهند آورد. اگر ايستادند بايستيد و اگر برخاستند (قيام كردند) برخيزيد، بر آنان پيشي مگيريد كه گمراه مي شويد از آنان پس نمانيد كه تباه مي گرديد.

در ايـن سـخن عميق و زيبا امام علي عليه السلام دقيقا (ولايت پذيري) را معنا فرموده اند: همراهي كامل!

اگر روزي امامي مصلحت را در قعود ديد بايد قعود كرد آنچنان كه امام حسن (ع) چنين مصلحت ديـد كـه نـرمـش قـهـرمـانـانـه داشـتـه بـاشـد تـا اسـاس مـكـتـب اهل بيت بماند.

د) تطبيق خود بر ولي

بُعد ديگر ولايت پذيري آن است كه خودمان را با ولي تطبيق كنيم نه آن كه دوست داشته بـاشـيم ولي خود را با ما تطبيق كند و لازمه اين امر پذيرفتن مجموعه فرامين رهبري است نـه گـزيـنـشي عمل كردن! آنان كه برخي از دستورهاي ولي را مي پذيرند و به بعض ديگر تن نمي دهند در حقيقت (ولايت ناپذيرند) اينان خود پرستند و براي آنها محور آرا و انديشه هاي خود است نه ولي! برخي از افراد تا آن جا كه رهنمودهاي ولي بر وفق مراد و نـظـرشـان بـاشـد از آن دم مـي زنـنـد، امـا آن جا كه رهنمودي موافق سليقه نيافتند آن را نـپـذيـرفـته مخالفت مي كنند. اين يعني (ولايت ناپذيري) گاه برخي از اينان رندانه سخنان ولي را به نفع خود توجيه مي كنند در حالي كه آن چنان نيست.

امام صادق عليه السلام توجيه گران اين چنيني را مورد لعنت قرار داده است:

قـَومٌ يـزَعـُمـُونَ اِنـّي اِمـامُهُم وَ اللّه ما أَنَالَهمُ بِامامٍ لَعنَهُم اللّه كُلَّما سَتَرْتَ سَتْرا هَتَكُوهُ اَقُولُ كَذا وَ كَذا فَيقُولُونَ اِنَّما يَعني كَذا وَ كَذا اِنّما اَنَا اِمامُ مَن أَطاعَني. [5] .

گروهي مي پندارند كه من امام آنها هستم به خدا قسم من امامشان نيستم خداي آنها را لعنت كند هـر چـه كه من مخفي مي دارم آنان افشا مي كنند. من سخني مي گويم آنها مي گويند مقصود امام چنين و چنان است (توجيه مي كنند) من فقط امام كساني هستم كه مطيع من باشند.


پاورقي

[1] نساء (4) آيه 65.

[2] اصول کافي، ج 2، ص 398، باب شرک ح 6.

[3] نور (24) آيه 62.

[4] نهج البلاغه خطبه 97.

[5] بحار الانوار، ج 68، ص 164.