بازگشت

رابطه انسان با خدا


رابـطـه انـسـان بـا خـدا، بـهـتـر از رابـطـه مـقـهـور بـا قـاهـر يـا مـحـكـوم بـا حـاكـم عادل است؛ بلكه رابطه عارف و معروف و محبّ و محبوب است كه فوق رابطه قاهر و مقهور يـا حـاكـم عـادل و مـحـكوم است. خدا به انسان فرمود: من معروف و محبوب تو هستم و متوجه بـاش تـا ايـن مـحـبـوب را مبغوض و معروف را مجهول نكني. امام صادق (ع) در وصف خداي مـتـعـال فرمود: (معروف عند كل جاهل)؛ [1] ذات اقدس خدا، معروف هر جاهلي است و هـيـچ مـوجـودي در جـهـان نيست كه خدا را نشناسد؛ گرچه در تطبيق معروف فطري خود بر مصداق، اشتباه رخ مي دهد.

خـداي سـبحان، هيچ موجودي را بدون معرفت و محبّت خلق نكرده است و بالاتر، روح انسان با معرفت و محبّت آميختگي خاص دارد. خداوند درباره معرفت فرمود: (و نفس و ما سوّيها فـألهـمـهـا فـجورها و تقويها) [2] به انسان الهام كرد كه چه چيز خوب و چه چيزي بد است. درباره محبّت نيز فرمود: (حبّب اليكم الايمان و زيّنه في قلوبكم و كرّه اليـكم الكفر و الفسوق و العصيان) [3] خدا دين را در نهان خانه وجود انسان، محبوب قرار داده و در دل هاي او زينت داده است. اگر دين، محبوب و زيور انسان است، مبداء انـشـاي ديـن و نـيـز پـيـك دين و مقرّرات و قوانين دين، همگي محبوب انسان است و به بيان ديـگـر، خـدا و ديـن بـراي انـسـان، آشـنـا و دل پـذيـر اسـت؛ آشـنـايـي را مـعـرفـت و دل پذيري را محبت تأمين مي كند.

چون رابطه انسان با خدا، رابطه عارف و معروف و رابطه محب و محبوب است، اگر كسي در بـرابـر او بدرفتاري و عصيان كرد، خداوند در آغاز او را مهلت مي دهد و راه توبه را به روي او باز مي كند تا وي با استفاده از استمهال الهي و توبه و انابه به درگاه او بـه سـوي خـدا بـرگـردد؛ كه اگر برنگردد، با او اعلام جنگ داده است؛ چنان كه درباره ربـاخـوار فـرمود: (فأذنوا بحربٍ من اللّه) [4] البته كسي كه با خدا اعلام جنگ كند، خدا او را مي گيرد و كيفر تلخ اعمال او را به وي مي چشاند:

و لا يـحـسـبـنّ الذيـن كفروا أنّما نملي لهم خير لا نفسهم انّما نملي لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذاب مهين [5] .

نـبـايـد كـسـانـي كه كافر شدند، تصوّر كنند كه مهلت براي آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مي دهيم تا بر گناه خود بيفزايند و آنگاه عذابي خفّت بار خواهند داشت.

خداوند با اين كه زمين را ذلول و نرم آفريد تا انسان بر روي آن زندگي و معيشت خود را تـأمـيـن كـنـد، اما اگر كسي بيراهه رفت، همين زمين او را مي گيرد؛ براي نمونه، وقتي قـارون خـود را از مـعارف الهي موسي كليم (ع) محروم كرد و طغيان نمود، خداوند او را با خانه اش در زمين فرو برد:

فـخـسـفـنـا بـه و بـداره الارض فـمـا كـان له مـن فـئة يـنـصـرونه من دون اللّه و ما كان من المنتصرين [6]

آن گـاه قـارون را با خانه اش در زمين فرو برديم و گروهي نداشت كه در برابر عذاب خدا او را ياري كند و خودش نيز نتوانست از خود دفاع كند.


پاورقي

[1] اصول کافي، ج 1، ص 91، ح 2.

[2] شمس / 7 ـ 8.

[3] حجرات / 7.

[4] بقره / 279.

[5] آل عمران / 178.

[6] قصص / 81.