بازگشت

رابطه انسان با ديگر انسان ها


چـون انـسـان هـا گـونـاگـونـنـد، چـگـونـگـي ارتـبـاط آنـهـا بـا يكديگر نيز مختلف خواهد بـود؛مـسـلمـانـان بـايد در حوزه اسلامي با مسلمانان ديگر رابطه برادري ديني برقرار كند؛ زيرا مسلمانان همگي فرزندان يك مكتبند و پيامبر و علي (ع) پدران اين اُمّتند:

أنا و عليّ أبوا هذه الاُمّة. [1] .

من و علي، دو پدر اين امّت مسلمانيم.

و چون همه مسلمانان فرزندان مكتب واحد يعني قرآن و سنّت معصومين (ع) هستند، با يكديگر بـرادرنـد؛ چـنـان كـه قـرآن مـي فرمايد: (انّما المؤمنون اخوة) [2] انساني كه فـرزنـد قـرآن و عترت باشد، برنامه اش را بر اساس ايثار و احسان تنظيم مي كند: (و يؤثرون علي أنفسهم و لو كان بهم خصاصة) [3] .

انـسـان مـسـلمـان در حوزه غير اسلامي و نسبت به انسان هايي كه مسلمان و مؤمن نيستند ولي بـه اصـول انـسـانـي پـاي بـنـدنـد، بـايـد بـر اسـاس قـسـط و عدل رفتار كند:

لا يـنـهـيـكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم أن تبرّوهم و تُقسِطوا اليهم انّ اللّه يحبّ المقسطين [4] .

خـداي سـبـحـان شـمـا را از كـسـانـي كـه در كار دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بـيـرون نكرده اند، باز نمي دارد كه به آنان نيكي كنيد و با ايشان عدالت ورزيد؛ زيرا خدا دادگران را دوست دارد.

اميرالمؤمنين، علي بن ابيطالب (ع) در عهدنامه مالك اشتر، در سخني نوراني كه از همين آيه استفاده شده، فرمود:

و أشـعـر قـلبك الرّحمة للرّعيّة و المحبّة لهم و اللطف بهم ولا تكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان إمّا أخ لك في الدين أو نظير لك في الخلق. [5] .

قلبت را پوشش رحمت براي مردم و دوستي با آنان و مهرباني با همگان قرار ده و همچون جـانـوري شكاري مباش كه خوردن آنها را غنيمت شماري؛ زيرا مردم بر دو دسته اند: دسته اي برادر ديني تو و دسته اي نيز در آفرينش با تو همنوعند.

حـضـرت عـلي (ع) در ايـن عـهـدنامه به مالك دستور مي دهد كه با كافران سرزمين مصر، عدالت را رعايت كند.

امـّا در حـوزه غـيـر اسـلامـي، انـسان مسلمان نسبت به كافراني كه عدالت را رعايت نكرده، حقوق انساني را پايمال مي كنند و به مؤمنان و مسلمانان تعدّي مي نمايند، مي تواند به هـمـان مـقـدار كـه بـا مـسـلمـانـان بـد كـردنـد، بـراي تـأديـب آنـهـا بـا قـهـر عـمـل كـنـد و بـا آنـان مـقـابـله بـه مـِثـْل نـمـايـد: (فـمـن اعـتـدي عـليـكـم فـاعـتـدوا عـليـه بمثل ما اعتدي عليكم) [6] اما اگر همين ها عذرخواهي كردند، عذر آنها را بپذيرد و درصدد انتقام گيري مجدّد از آنان نباشد.

بـنابر آنچه گذشت، انسان مسلمان در برخورد با مسلمان و مؤمن، بايد بر محور عدالت و رعـايـت حـقـوق اسـلامـي رفـتـار كـند؛ البته رعايت عدالت، حداقلِ وظيفه است و اگر همين انـسـان بـخـواهـد به كمال و لقاي الهي بار يابد، بايد اساس برخورد را فوق عدالت يـعـنـي بـر ايـثـار و احـسـان قـرار دهـد و اگـر با كافري روبه روست كه پاي بند به اصـول انـسـانـي اسـت، بـايـد رابـطـه خـود را بـر اسـاس قـسـط و عـدل تـنـظـيـم كـنـد؛ زيـرا بـراي پيمودن مراحل كمال انساني بايد از شيوه احسان و ايثار اسـتـفـاده نـمـود؛ چـنـان كـه خـداونـد فـرمـود: (و لئن صـبـرتـم لهـو خـيـرٌ للصـّابـريـن) [7] همچنين بايد با كافر مهاجم نيز با عدالت رفتار كرد. اين حقايق، نشان مي دهـد كـه رابـطـه مـسلمانان با كفّار، بايد به گونه اي تنظيم شود كه دشمني ها از بين بـرود؛ يـعني در دشمني افراط نشود؛ زيرا شايد روزي صلح ظهور كند و خداوند، عداوت را به محبّت تبديل نمايد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 16، ص 95.

[2] سوره حجرات / 10.

[3] سوره حشر / 9.

[4] ممتحنه / 8.

[5] نهج البلاغه، نامه 53.

[6] بقره / 194.

[7] نحل / 126.