بازگشت

رابطه انسان با طبيعت


ذات اقـدس خـدا رابـطـه انـسـان را بـا جـهـان آفـريـنـش، رابـطـه تـسخيري مي داند و مي گويد كه هر يك از موجودات، خاصيت و اثر ويژه خود را دارند؛ اگر انسان، آن خاصيت را شناخت و آن را درست تنظيم و رهبري كرد، در حقيقت، آن موجود را تسخير كرده است؛ البته تـسـخـيـر كـنـنـده بـالذات و اصـيـل، خـداسـت كـه جهان طبيعت را براي جامعه بشري نرم و ذلول قرار داده و مُسَخّر انسان كرده است:

الم ترو أنّ اللّه سخّر لكم ما في السّموات و ما في الارض [1] .

آيا نديدي كه خدا آنچه را كه در آسمان ها و زمين است، مسخّر شما ساخته است.

مـوجـودات نـظـام آفـريـنـش، هـمـان طور كه تحت تسخير خداي سبحان هستند، در برابر او تسليم و ساجد و مسبّحند:

و له أسلم من في السموات و الارض [2] .

آنچه در نظام هستي است، در برابر خدا تسليم است.

يسبّح للّه ما في السّموات و ما في الارض [3] .

آنچه در آسمان و زمين است، تسبيح گوي حق است.

للّه يسجد ما في السّموات و ما في الارض [4] .

آنچه در نظام كيهاني است، در پيشگاه خدا ساجد است.

فقال لها و للارض ائتيا طوعاً أو كرهاً قالتا أتينا طائعين [5] .

آسمان و زمين مطيع پروردگارند.

پـروردگـاري كـه انـسـان را آفريد، آسمان و زمين را نيز خلق فرمود و به مجموعه نظام كـيـهـانـي دسـتـور داد تـا از امـام و انـسـان كـامـل پـيـروي كـنـنـد؛ يـعني انساني كه سالك سـبـيـل الهـي و عـبـد صـالح خـدا و امـيـن بـاشـد و بـار امـانـت را فـهـمـيـده و حـمـل كـند و در آن خيانت نكند، نظام آفرينش تحت تسخير اوست؛ اما اگر اين انسان در امانت الهـي خـيـانـت كـنـد، مـجـمـوعـه نـظـام كـيـهاني، نه تنها از او اطاعت نمي كنند، بلكه از او ارزشـمـنـدتر خواهند بود. از اين رو، اگر انسان بيراهه رفت، همين نظام كيهاني دشمن او بوده و او را به كام مرگ فرو مي برد؛ همين آب، گاهي انسان تبه كار را فرو مي برد؛ چـنـان كه خداي سبحان در جريان فرعون فرمود: (فغشيهم من اليمّ ما غشيهم) [6] از دريا آنچه آنان را فروپوشانيد، فروپوشانيد؛ (فنبذناهم في اليمّ)؛ [7] ما آنـهـا را به دريا ريختيم؛ گاهي نيز اين آب، تحت تسخير انسان خردمند، وسيله پرورش جـانـداران مـي شود: (و جعلنا من الماء كلّ شي ءٍ حي) و گاهي باد بر آنها چيره شده، آنان را از بـيـن مـي بـرد؛ چـنـان كـه خـداي سـبـحـان فـرمـود: (سـخـّرهـا عـليـهـم سـبـع ليـال و ثـمـانية أيّام حسوماً) [8] خدا، باد را هفت شب و هشت روز پياپي بر آنان بگماشت، و گاهي به صورت هاي ديگر به حيات آنان خاتمه مي دهد.

بـنـابـرايـن، رابـطـه انـسـان بـا طـبـيـعـت در صـورتـي كـه او ارزش وجـودي خـود را تـحـصـيـل و حـفـظ كـرده و امـيـن خدا باشد، رابطه تسخيري است؛ يعني او مي تواند چرخ نـيـلوفـري را به زير آورد و ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا انسان ناني بـه كـف آورده، آن را بـيراهه مصرف نكند؛ ولي اگر اين انسان خيانت كند، همه پديده هاي نـظـام هـسـتـي بـا او بـرخـورد مـي كـنـد و از خـود عـكـس العمل نشان مي دهد؛ زيرا همه آنها فقط در برابر اراده الهي خاضعند و به دستور او كار مـي كـنـنـد و بـه فـرمـان او از پـرهـيـزكـار، حريم مي گيرند و از تبه كار، انتقام خواهند گرفت. [9] .


پاورقي

[1] لقمان / 20.

[2] آل عمران / 83.

[3] جمعه / 1.

[4] نحل / 49.

[5] فصلت / 11.

[6] طه / 78.

[7] ذاريات / 40.

[8] حاقه / 7.

[9] انتظار بشر از دين، جوادي آملي، ص 71.