بازگشت

نفاق در نهضت ملي ايران


بـعـد از شـهريور 1320 ـ با خروج اجباري رضاخان از كشور ـ و با توجه به خلاء پيش آمـده در دوره انـتـقـالي حـكـومـت بـه پـهـلوي دوم، شـاهـد رشـد، ظـهـور و شـكـل گـيـري احـزاب، جـمـعـيـت هـا، گـروه هـا و انـجـمـن هـاي زيـادي هـسـتـيـم كـه در سال هاي بعد نقش مهمي در جريانات سياسي و اجتماعي كشور ايفا كردند.

بـا پـيـدايـش گـروه هـاي مـخـتلف، رجال سياسي نيز سر برآوردند كه اين امر به همراه جابجايي استعمار خارجي موجد شكل جديدي در سياست و از جمله تقسيم بندي جريان ها به مذهبي و غير مذهبي گرديد.

در ايـن ميان، برخي افراد و گروه ها با توجه به پايبندي و اعتقاد مردم به دين و آموزه هاي ديني، با تظاهر و نفاق در لباس دين ظاهر شده و گاهاً توانستند پشتيباني و حمايت مردمي را كسب كنند. البته جريان نفاق در حكومت پهلوي مربوط به اين دوره خاص ‍ نيست. كما اين كه رضاخان، قبل از رسيدن به حكومت با تظاهر و نفاق در مراسمات مذهبي شركت مي كرد و از خود چهره مذهبي نشان مي داد و چه بسا همين امر باعث اعتماد مردم به ايشان شد.

شـنـاخـت جـريان نفاق در نهضت ملي شدن نفت ايران مستلزم و درخور تحقيقي گسترده و عميق اسـت كـه از حـوصـله ايـن مـقـال خـارج اسـت. ايـن نـوشـتـار بـه طـور اجـمال به معرفي جريان ها و گروه هاي دخيل در نهضت ملي شدن صنعت نفت مي پردازد كه هركدام به نوعي به نفاق و تظاهر پناه برده بودند:

1 ـ جـبـهـه مـلي ايـران: كـه مـاهـيـت ناسيوناليستي، ملي گرايي، غربگرايي، دفاع از جـدايـي ديـانت از سياست، كناره گيري روحانيت از سياست و بالاخره معتقد بودن به چهره مـلي و دمـوكـراسـي خـواه دكـتـر مـحـمـد مـصدق.اصول فكري اين جريان ناسيوناليستي، دموكراسي طلبي و جدايي دين از سياست مي باشد. اين گروه مصدق و آية الله كاشاني را متضاد هم و وجود هر كدام را نافي ديگري مي دانستند. به همين علت به دور از عدالت و انـصـاف و وجـدان، هـمـه نـوع اتهام را به شخصيت والاي اين روحاني زده و مي زنند. حتي نـويـسندگان نسل چهارم و پنجم اين طايفه بنا به سنت ديرينه اسلاف خود كمين مي كنند. نـوشـتـه هـاي بـعـد از انـقلاب اين جريان چه در داخل و چه در خارج مملو از اتهامات و بي انصافي است.

وجـه مـنـافـقـانـه اين جريان، تظاهر به ملي گرايي است و در پشت نقاب ملت و مليت به دنبال اهداف خود هستند.

2 ـ درباريان و طيف سلطنت طلب: اين دسته به نوعي از چپگراها و ملي گراها بيشتر ضد مـذهـب و ضـد روحانيت بودند، اما به خاطر حفظ منافع و قدرت شيطاني خود، سعي داشتند چـهـره ضـد اسـلامـي و ضـد ديـنـي خـود را پـنـهـان نـمـايـنـد. ايـن طـايـفـه بـه دليـل مـاهـيـت ضـد اسـلامـي و ضد انساني شاه و دربار، وجود و حضور روحانيت و تعاليم والاي اسلامي را منافي و مخالف حضور خود مي دانستند.

بديهي است كه مصاديق عيني و واقعي جريان نفاق در نهضت ملي شدن ايران اين گروه مي باشند.

3 ـ جـريان چپ: كه علي رغم مخالفت با اسلام و دين و اعتقاد به انديشه هاي ماركسيستي، كمونيستي و سوسياليستي بعضاً براي مشروعيت بخشي به ديدگاه هاي خود به انديشه هـاي التـقـاطـي روي آورده و مـسـايـل و احـكـام اسـلامـي را تـفـسـيـر مـاركـسـيـسـتـي مـي نمودند. [1]


پاورقي

[1] بـراي مـطـالعـه بـيـشـتـر ر. ک. بـه: سـيـري در نـهـضت ملي شدن نفت، کتاب اول، خـاطـرات شـمـس قـنـات آبـادي، مـرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، ج اول، 1377، صص 275 ـ 270.