بازگشت

نقش اميرالمؤمنين در افشاي پديده نفاق


اجـتـمـاع سقيفه با بيعت عده اي از انصار و مهاجران با ابوبكر، به پايان رسيد و براي گرفتن بيعت عمومي رهسپار مسجد شدند. در بين راه عمر در پيشاپيش جمعيت حركت مي كرد و به هركس مي رسيد او را وادار به بيعت با ابوبكر مي نمود. [1] .

حـضـرت عـلي (ع) كـه هـنـوز مـشغول مراسم كفن و دفن پيغمبر(ص) بود، از سر و صداي جـمعيت از جريان مطلع شد، و پس از آنكه استدلال و حجت مهاجران براي شايستگي خلافت، به او گفته شد (كه آنها به خويشاوندي پيامبر(ص) و اينكه خليفه بايد از قريش و از شاخه هاي درخت نبوت باشد، احتجاج كرده اند) فرمود:

(اينها به درخت استناد كردند، ولي ميوه و ثمره آن را نابود ساختند.) [2] .

دومين عكس العمل امام (ع) پس از دفن پيامبر(ص) بود. حضرت علي (ع) و تعداد زيادي از بني هاشم و ديگران در مسجد نشسته بودند. برخي از كساني كه با ابوبكر بيعت كرده بودند به دور آن حضرت و بني هاشم جمع شدند و گفتند:

(طـايـفـه انـصـار و كـسـان ديـگـر بـا ابـوبـكر بيعت كرده اند، شما نيز با او بيعت كنيد وگرنه درباره شما با شمشير حكم مي كنيم.)

حضرت علي (ع) در جواب آنان فرمود:

(مـن بـراي ايـن بـيـعـت سزاوارترم، شما بايد با من بيعت كنيد، شما به موجب قرابت با رسول خدا(ص) خلافت را از انصار گرفتيد، آنها هم اين حق را به شما تسليم كردند. من نـيـز بـا شـمـا چـنـيـن اسـتـدلال مـي كـنـم. مـن در زمـان حـيـات رسـول خـدا و نـيـز هـنـگـام رحـلت او نـزديـك ترين فرد به او بودم، من وصي و وزير و حـامـل عـلم او هـستم... من به كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) از همه آشناترم، و عواقب امور را بـهـتـر از هـمـه شـما مي دانم و ثبات قدمم از شما بيشتر است. پس بر سر چه چيز نزاع داريد؟!) [3] .

عـمـر گـفـت: (تو را رها نمي كنيم مگر اين كه خواه و ناخواه بيعت كني.) اميرمؤمنان (ع) با لحني قاطع پاسخ وي را داد و فرمود:

(شيري بدوش كه قسمتي از آن براي توست. امروز كمربند خلافت را محكم بر او ببند، كه فردا به تو برگرداند.) [4] .

در اين هنگام، ابوعبيده خطاب به امام (ع) گفت:

(اي پـسـرعمو! خويشاوندي تو با رسول خدا(ص) و سابقه ات در اسلام و ياري تو آن را وهمچنين علم تو مورد انكار ما نيست، و لكن تو هنوز جواني و ابوبكر از پيرمردان قبيله تو مي باشد. او براي برداشتن اين بار بهتر است. اگر خدا عمرت دهد پس از او خلافت را بـه تـو تـسـليـم خـواهـند كرد... لذا در اين موقع فتنه و آشوب برپا مكن. تو خود مي داني دل هاي عرب با تو چگونه كينه و دشمني دارد.) [5] .

سـومين عكس العمل آن حضرت، خطابه اي است كه در برابر مهاجر و انصار ايراد فرموده است. در قسمتي از اين خطابه مي فرمايد:

(اي گروه مهاجر و انصار خدا را در نظر بياوريد و عهد و پيمان پيامبر(ص) را درباره من فراموش ‍ نكنيد. و حكومت محمد(ص) را از خانه او به خانه هاي خود مبريد...)

(... شـمـا مي دانيد كه ما اهل بيت به اين امر از شما سزاوارتريم. مگر شما كسي را نمي خـواهـيـد. كـه بـه مـفـاهـيـم قرآن، و اصول و فروع دين و به سنت هاي پيامبر(ص) احاطه كامل داشته باشد، و جامعه اسلامي را به خوبي بتواند اداره كند...؟ به خدا سوگند چنين فـردي در بـيـن مـاسـت نـه در مـيـان شما، پيروي از هواي نفس نكنيد، و از حق دور نشويد، و اعمال گذشته خود را با اعمال بد فاسد نكيند)

بـشـيـر بـن سـعد با جماعتي از انصار گفتند: (اي ابوالحسن! اگر انصار اين سخنان را قـبـل از بـيـعـت بـا ابـوبـكـر شـنـيـده بـودنـد، حـتـي دو نـفـر دربـاره تـو اخـتـلاف نـمـي كرد.) [6]


پاورقي

[1] شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 56.

[2] (احتجّوا بالشجرة و اضاعوا الثمره)، نهج البلاغه، خ 66.

[3] احتجاج طبرسي، ج 1، ص 95 والامامة و السياسية، ج 1، ص 18.

[4] (اُحلُب حَلَباً هانَ لک شَطْرُهُ وَ شُدَّ لَهُ الْيَوْمَ لِيَرُدَّ عَلَيکَ غَداً).

[5] الامـامة و السياسة، ج 1، ص 18، شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 11 ـ 12 و احتجاج طبرسي، ج 1، ص 96.

[6] الامامة و السياسة، ج 1، ص 19؛ احتجاج طبرسي، ج 1، ص 96.