بازگشت

نفاق خطرناك ترين عامل انحراف


پـس از پـيـروزي هـر انـقـلابـي خـطـر اصـلي، نـفـوذ عـنـاصـر تحول ناپذيرفته در درون جبهه انقلابيون و خودي ها به منظور حفظ نفرات و دستيابي بـه پست ها و مشاغل حساس و ايجاد زمينه مناسب براي استحاله نظام و دستيابي به قدرت اسـت. مـشـكـل اصلي نفاق مخفي و پنهان بودن انگيزه ها و شيوه ها و عملكردهاست كه مردم، دشمن آشكار را مي شناسند، با او مي جنگند؛ اما وقتي دشمن در لباس دوست درآمد تاكتيك و شـيـوه هـا را عوض كرد و شعار همراهي را سر داد در اين صورت شناسايي و مقابله با او مـشـكـل اسـت. چه بسا ملتي مدت زمان طولاني با دشمن جنگيده و با سربلندي به موفقيت دسـت يـافته است لكن با چهره و تاكتيك ديگري زمينگير شده و در دام دشمن قرار گرفته اسـت. بـيـش از 300 آيـه قـرآن پـيـرامون نفاق و شناسايي شيوه هاي منافقان نشان دهنده پـيـچـيـدگـي جـريـان نـفـاق اسـت. امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع) مي فرمايد: (اَكبَرُ الاَعْداءِ اَخْفاهُمْ مـَكـِيدَةً) [1] (بزرگ ترين دشمنان كساني هستند كه نقشه ها و توطئه هاي آنان پنهاني و مخفي است.)

فـلسـفـه شـكـل گـيـري جـريـان نـفـاق و اهـداف آن تـابـع شـرايـط شكل گيري نهضت و اقتدار و توان حكومت انقلاب است. هميشه منشاء نفاق، ترس و حفظ جان نيست زيرا افرادي كه براي حفظ جانشان در كسوت خودي ها در مي آيند و به زندگي خود ادامـه مـي دهـنـد خـطـر عـمـده اي ندارند. خطر عمده از آن دشمنان و جريان هاي اصلي مخالف حـركـت انـقلاب است كه تا آخرين لحظه مقاومت مي كنند و در شرايط ناخواسته قدرت را از دسـت مـي دهـنـد. در ايـن شـرايـط جـريـان ضد انقلاب با يك تغيير تاكتيك و به اميد زمينه سازي و دست يابي مجدد به قدرت به صورت مقطعي دست از مبارزه آشكار بر مي دارد و بـا تـجـديـد قـوا بـا شيوه هاي غير محسوسي در مسير تضعيف بنياد و بيان نظام برنامه ريزي مي كنند.


پاورقي

[1] مستدرک نهج البلاغه، ص 157.