بازگشت

بحران سازي


از جـمـله اقـدامـات معاويه ايجاد بحران در حكومت امام علي (ع) بود. او كه خزانه خود را از بيت المال پر كرده بود، سعي در فريب دوستان امام علي (ع) و پس از ايشان امام حسن (ع) داشت و مـوفق شد افراد سست عنصر را بدين وسيله از مسير ولايت جدا نمايد. به طور كلي تـطـمـيـع و پـرداخـت هـاي پـنـهـانـي، يكي از شيوه هاي مرسوم امويان براي ساكت كردن دشمنانشان بود.

يـكـي ديگر از بحران آفريني هاي معاويه، بر هم زدن امنيت و آسايش شهرهاي مختلف و ايجاد بي ثباتي در جامعه تحت حاكميت ولايت امام علي (ع) بود.

نـخـسـتـيـن مـنـطـقـه اي كـه مورد تهاجم قرار گرفت، مصر بود. زماني كه امام به خلافت رسـيـد، قـيـس بن سعد بن عباده را به حكومت مصر منصوب كرد. آنگاه كه براي سركوبي نـاكـثين عازم عراق شد، از قيس خواست تا از مصر بازگردد. قيس عازم مدينه شد و از آنجا بـه عـراق آمـد و در صـفـين شركت كرد. پس از صفين كه اوضاع مصر درهم ريخته و اخبار شورش بر محمد بن ابي بكر بالا گرفت، امام مصمم شد تا مالك را به مصر اعزام كند.

مـالك كـه پـس از بـازگشت از صفين، مجدداً به حكومت جزيره گماشته شده بود، نامه اي دريـافـت كـرد تـا بـه سـمـت مـصـر بـرود. مـعـاويـه كـه از ايـن امـر آگـاهـي يـافـت، به مـسـئول خـراج در نـاحيه قلزم نوشت تا به نحوي مالك را از بين ببرد، در برابر او نيز بـاقـي مـانـده خـراج را از وي نـخـواهـد گـرفـت. او نـيـز بـا مـسـمـوم كردن مالك از طريق عـسـل، وي را بـه شـهادت رساند. منطقه اي كه مالك در آن به شهادت رسيد عين شمس نام داشـت. مـعـاويه پس از شنيدن خبر قتل مالك، گفت: علي دو دست داشت كه يكي را در صفين قطع كرديم كه عمار بود و ديگري مالك كه اينك قطع شد.

معاويه پس از آن، بعضي از فرماندهان سپاه خويش را براي ايجاد بي ثباتي و بر هم زدن امنيت در حجاز و يمن و بصره فرستاد.

اقدامات تخريبي معاويه در زمان خلافت امام حسن (ع) نيز ادامه يافت.

مـعـاويـه كـوشـيـد تـا با فرستادن جاسوساني از اوضاع كوفه و بصره خبري بگيرد. جـاسـوسـان مـزبـور شـنـاسـايـي شـدنـد و هـمـگـي بـه قـتـل رسـيـدنـد. در ايـن بـاره امام و نيز عبدالله بن عباس ‍ نامه هايي به معاويه نوشته و بـغـي او را بـه وي گـوشـزد كـردنـد. تـهديد آخرين امام آن بود كه اگر معاويه تسليم نـشـود هـمـراه سـپاه مسلمانان به سوي او خواهند رفت: (فَحاكَمَتْكَ اِلَي اللّهِ حَتّي يُحْكِمَ اللّهُ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ.)

پـس از آن كـه نامه نگاري ميان امام و معاويه نتيجه اي نبخشيد امام به معاويه نوشت: بين او و مـعـاويـه چـيـزي جـز شـمـشـيـر حـاكم نخواهد بود. پس از شهادت امام علي (ع) معاويه ضمن نامه اي به عـمـال خويش در نواحي مختلف با ابراز خوشحالي از شهادت امام علي (ع) و اين كه دشمن آنـان بدون زحمت از ميان رفته است خبر داد كه اوضاع كوفه در هم ريخته و ميان ياران او اختلاف شده است. او (به دروغ يا راست) افزود: اشراف و رهبران مردم كوفه به من نامه نوشته براي خود و خاندان خود درخواست امان كرده اند. وقتي نامه من به شما رسيد همراه سپاهتان به سوي من حركت كنيد كه وقت انتقام فرا رسيده است.

پـس از آن كـه امـام حـسـن (ع) سـپـاه خويش را براي مقابله با معاويه فرستاد، معاويه با نيرنگ و تطميع، حتي عبيدالله بن عباس فرمانده سپاه امام را نيز فريفت و سرانجام، بين امام (ع) و معاويه پيمان صلح انجام شد كه امام (ع) چاره اي جز آن نداشت. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ خلفا، رسول جعفريان، ص 360 تا 371.