بازگشت

ايجاد بيزاري از اميرالمؤمنين


از جـمـله روش هـايـي كـه مـعـاويـه و بـعـدهـا بـنـي امـيـّه در طـول خـلافـت خـود، بـه طـور منظم عمل مي كردند حذف چهره علي از جامعه و معرفي او به عـنـوان عـنـصـري جـنـگ طـلب، خـون ريـز و مـشـابـه ايـنـهـا بود. زندگي علي (ع) در عهد پـيـامـبـر(ص)، بـعـدها در دوران خلفا و به خصوص در دوره خلافت خود، عظمتي خاص در جـهـات عـلمـي و عـمـلي از او بـه اثـبات رسانده بود. خطبه هاي او را مردم سينه به سينه مـنـتـقـل مـي كـردنـد، اخـبـار مـربـوط بـه تـفـوق عـلمـي او، احـاديـث فـراوان نقل شده از پيامبر در فضايل او، و قضاوت هاي شگفت و تحسين برانگيز را براي يكديگر و نـيـز در مـحـافـل حـديـثـي نـقـل مي كردند. اينها باعث حضور آن فرهنگ در ميان مردم بود، فرهنگي كه سبب مي شد اصحاب علي (ع) حتي تا مرز شهادت نيز اين محبت را نسبت به او در خـود حـفـظ كـنـنـد، بـه خـصـوص تـداوم ايـن فـرهـنـگ بـه طـور طـبـيـعـي در نسل علي (ع) كه خاندان پيامبر(ص) تلقي مي شد بر جاي مي ماند. بني اميّه اين مطلب را بـه خوبي درك مي كردند از اين رو تصميم گرفتند تا چهره علي (ع) را مخدوش كرده و در هـر مـحـفـل و مـجـلسـي از او اظـهار تنفر و بيزاري كنند و بر او لعنت بفرستند ابن ابي الحديد بابي تحت عنوان احاديثي كه معاويه با تحريك عده اي از صحابه و تابعين در ذم عـلي جـعـل كـرد در كـتـابـش آورده اسـت. وقـتـي از مـروان حـكـم سـؤال شد كه چرا چنين مي كنند گفت (لا يَسْتَقيمُ لَنَا الاَْمْرُ اِلاّ بِذلِكَ) اصلاً حاكميت بني اميّه بـا ايـن سـيـاست (سبّ علي) مستقيم و بي اشكال باقي مي ماند. اين كار با لعنت كردن، مـطـرح كردن ديگر خلفا و برتري دادن آنها بر علي (ع) ادامه مي يافت، لذا به تعبير بـرخـي، بـيـشترين احاديثي كه در فضائل (صحابه) ساخته شد، در عهد بني اميّه بود چـون به وسيله آنها به بني اميّه تقرّب مي جستند. افرادي همچون عائشه به عنوان مرجع حـديـثـي عـَلَم مـي شـدنـد و افرادي چون (زيد بن ثابت) كه موضعي كاملاً (عثماني) داشت مورد استفتاء براي معاويه قرار مي گرفت.

يـكـي از كـارهـاي مـعـاويـه نسبت دادن سخنان اميرالمؤمنين (ع) به خود يا ديگران و گاهي ديـگـران هم جملات علي (ع) را به معاويه نسبت داده اند. جاحظ كه متوجه اين مسئله شده با اشاره به اينكه معاويه سر و كاري با زهّاد ندارد نسبت اين كلمات را به او تكذيب مي كند. ديـده شـده كـه ايـن گـفـتـار را كـه از عـلي نـقل شده (ما رَأَيْتُ سُرْفاً اِلاّ اِلي جانِبَها حَقُّ مُضَيَّعٌ) به معاويه نسبت داده شده است. او از نامه امام به محمد بن ابي بكر اقتباس ‍ مي كـرد امـا نـمي گفت كه از چه كسي گرفته است. همچنين ديده شده پيشگويي علي (ع) در مـورد سـلطـه غـلام ثـقـفـي را بـه عـمـر نـسـبـت داده انـد، در حـاليـكـه اصـل آن از عـلي (ع) اسـت. در جاي ديگري خبر روي كار آمدن چهار نفر از فرزندان مروان را كـه از پـيـشـگويي هاي علي (ع) است به سعيد بن مسيب نسبت داده اند. در مورد ديگري، يكي از سخنان علي (ع) به يك اعرابي نسبت داده شده است. خود معاويه گفته بود ما نامه علي (ع) را به محمد بن ابي بكر، به ابوبكر نسبت مي دهيم.

سـبّ و لعـن بـر علي به صورت يك نسبت متداول ادامه داشت تا در زمان عمر بن عبدالعزيز خـاتـمـه يافت. خود معاويه مي گفت اين امر بايد آنقدر گسترش يابد تا كودكان با اين شـعـار بـزرگ شـده و جـوانـان بـا آن پـيـر شـونـد و هـيـچـكـس از او فـضـيـلتـي نقل نكند.

افـرادي از مـيان صحابه نيز به كمك معاويه مي آمدند، ابو هريره حديثي در مورد حادثه آفريني در ميان امت نقل كرده و مي گفت علي مصداق آن است و پيامبر(ص) نيز بر كسي كه چنين كند لعنت فرستاده است.

مـعـاويـه ضـمـن نـامـه اي بـه تـمـام عـمـّال خـود در شـهـرهـا نـوشـت: احـاديـث فـضـائل عـثمان در شهرها رو به فزوني نهاده است، وقتي نامه من بدست شما رسيد مردم را بـه نـقـل فـضـائل صـحـابـه و خـلفـا دعـوت كـنـيـد و هـر خـبـري كـه در فـضـائل ابـوتـراب نـقـل شـده، مـتـنـاقـض آن را در بـاره او نـقـل كـنـيـد. ابـن ابـي الحـديـد مـي نـويـسـد: بـسـيـاري از آنـهـا احـاديـثـي در فـضـائل صـحـابـه بـراي تـقـرب بـه بـنـي امـيـّه مـي سـاخـتـنـد. در مـقـابـل حـديـث اخوّت علي (ع) با پيامبر(ص) حديث جديدي ساختند كه پيامبر فرمود اگر خـليـلي بـراي خـود انـتـخـاب مـي كـردم هـمـانـا ابـوبكر مي بود چنانچه در برابر حديث سدالابواب حديث خوخه را ساختند.

مـعـاويـه خـود مقيد بود كه در آخر خطبه هاي خود به علي لعنت بفرستد. و حتي از اصحاب عـلي نـيـز مي خواست تا به زور منبر رفته و بر او لعنت كنند. او وحشتي ايجاد كرده بود تـا مـردم اسـم فـرزنـدانشان را علي نگذارند و بر عكس به معاويه موسوم كنند. او گفته بود هر كس فضيلتي از علي (ع) نقل كند من ذمّه خود را از او برمي دارم لذا تمام خطباء از عـلي بـيـزاري جـسـته او را لعن مي نمودند. در مقابل گفته كارگزاران حكومت از هر كس كه فضيلتي براي عثمان نقل كند، بايد حمايت كنند. بعدها خواهيم ديد كه سختگيري ها در حق اهـل بـيـت (ع) نيز براي جلوگيري از زنده شدن ياد علي (ع) است. ابن جوزي مي نويسد يكي از دلايل مسموم كردن حسن بن علي (ع) رفتن به شام نزد معاويه بود كه طبعاً براي او بـسـيـار گـران تمام مي شده است. اين سختگيري ها براي از بين بردن چهره علي (ع) بـاعـث شـد تـا كـسـي جـرأت نـكـنـد فـضـائل عـلي (ع) را نـقـل كـنـد. (اوزاعـي) مـحـدث مـشـهـور جـز يـك حـديـث (نـزول آيـه تـطـهـيـر در مـورد اهـل البـيـت (ع)) از فضائل اهل البيت نقل نكرد همچنانكه (زهري) نيز جز يك فضيلت چيزي روايت نكرده است.

طـبـيـعـي بـود كـه لعـن هاي مكرر و همگاني در دل مردم به خصوص مناطق حجاز و شام اثر بـگـذارد و بـه تـدريـج چهره اميرالمؤمنين علي (ع) در ذهن و ذهنيت جامعه دگرگون گردد. مـعـاويـه هـمـيـن را مـي خـواسـت چـون رهـبـري تـشـيـع و اسـلام اصـيـل بـرعـهـده عـلي (ع) بـود و اگـر از بـيـن مي رفت خط او نيز در جامعه محو مي شد. مـعـاويـه براي تأكيد بيشتر، با شرط بيزاري از علي (ع) از مردم بيعت مي گرفت كما اينكه براي اولين بار آنها را وادار كرد تا براي بيعت قسم بخورند.