بازگشت

مقدمه


خـاندان قريش از سال ها پيش از اسلام در مكه زندگي مي كردند و پرده داري خانه كعبه را به عهده داشتند. بني هاشم و بني اميه از نوادگان دو فرزند عبد مناف، يعني هاشم و امـيـه بـودنـد. بـيـن امـيـّه و هاشم درگيري وجود داشت. پس از مردن آنها، اين درگيري به فـرزنـدان آنها منتقل گرديد، هنگامي كه پيامبر(ص) مأمور ابلاغ رسالت شد، بني اميه نه تنها بدلايل ديني بلكه بيشتر بدليل مسائل خانوادگي و قبيله اي، بيشترين مخالفت هـا را كـردند، با از بين رفتن تعدادي از رهبران قريش در غزوه بدر، ابوسفيان رهبر بي رقيب قريش گرديد و با شدت هر چه تمامتر در احد و احزاب بر مسلمانان شوريد، قريش تا سال هشتم با وجود ضعف شديدي كه از سال 5 هجرت به بعد دچار آن شده بود، مقاومت كـرد. امـا سـرانـجـام از ترس گرفتار شدن به سرنوشتي آشفته و ذلت بار و عليرغم نـفـاق بـاطني، اسلام آورد. ابوسفيان قبل از رسيدن مسلمين به مكه، اسلام را به پيشنهاد عـبـاس بـن عـبدالمطلب پذيرفت و بدين حيله، جان خود را نجات داد. با اينكه ابوسفيان و فـرزنـدانـش در فتوحات شركت كردند، از ديد بسياري از مسلمين اسلام او جز از روي نفاق نبود، از جمله، زبير چنين اعتقادي در مورد اسلام ابوسفيان داشت. [1] .

ابـوسـفـيان و بني اميه كه به زور اسلام آورده بودند، همواره در پي اين بودند كه به نوعي دوباره به قدرت بازگردند و در اين راه، افرادي ديگر كه از بني اميه نبودند، آنـان را در رسـيـدن بـه قـدرت يـاري كـردنـد و در نهايت، بني اميه توانست، حكومت بر جـامعه اسـلامي را به چنگ آورد. در يك نگاه مي توانيم شاخص هاي رفتاري حزب اموي را اين گونه بيان كنيم.


پاورقي

[1] تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، ج 2، ص 74.