بازگشت

نقش رهبري در هدايت حركت اصلاحات


يـكـي از سـؤالاتي كه در خصوص اصلاحات مطرح مي باشد اين است كه اساساً هدايت و رهـبـري اصـلاحات به عهده كيست؟ آيا مردم عهده دار اين مهم باشند يا حكومت و يا هر دو در اين مهم داراي نقش مي باشند؟

در پـاسـخ بـه ايـن سؤال آنچه به نظر مي رسد اين است كه تنها نخبگان برخاسته از مـردم انـد كـه شـايـسـتـگـي رهبري اصلاحات را دارا مي باشند چرا كه آنها با توجه به توانايي هاي دروني خويش و امكانات بيروني موجود به شناسايي نقص ها و چالش هاي جـامـعـه پـرداخـتـه و در جـهـت رفـع و بـرطـرف كـردن آنـهـا و نـيـل جـامعه به سوي جامعه آرماني اسلامي تلاش مي نمايند، و لذا عدم هدايت اصلاحات از سوي نخبگان، و به تعبير مقام معظّم رهبري (مدّ ظله)؛ مركز هوشمند و هدايت گرا باعث چند دستگي، پيچيدگي و چه بسا انحراف در امر اصلاحات مي گردد كه اين آفتي بزرگ در مسير اصلاحات است.

رهـبـر مـعـظـم انـقـلاب پـس از بـيـان ضـرورت، تـعريف و تقسيم اصلاحات به اسلامي و آمريكايي و هشدار نسبت به وجود اراده بيگانه، اكنون وظايف اصلاح طلبان حقيقي را بيان مـي كـنند كه كوتاهي در انجام هر يك از آنها باعث انحراف يا تعطيلي روند اصلاحات مي شود: