بازگشت

وجود طرح و نقشه


افـسـاد، بـرهم زدن نظم و خراب كردن وضع است و نيازي به طرح ندارد (گرچه مفسدان بـراي تـخـريـب هـم نـقـشـه هـاي دقـيق طرح مي كنند)، امّا اصلاحات، بازسازي خرابيها و مـهـنـدسـي اعمال و رفتارها و هنجارهاست و پي ريزي آن بدون برنامه و داشتن هدف معين و سـنـجـيـدن نـيروها و امكانات و زمان و مكان و نحوه ورود و اجراي طرح بهينه سازي، امكان پذير نيست.

شيوه ها و روشهاي اصلاحات قرآني

قـرآن كـريـم بـه مـا مـي آمـوزد كـه راه و رسم مصلحان و روشهاي اصلاحات اجتماعي آنان داراي مراتب و مراحل متعدد است:

الف ـ نصيحت و روشنگري

مرحله نخست، نصيحت و ارشاد و موعظه است. قرآن پيامبران را انذار دهنده و ناصح معرّفي مـي كـنـد. (و ان مـن امـةٍ الّا خـلا فـيـهـا نذير) (فاطر / 24)؛ (فبعث اللّه النبيّين مبشّرين و مـنـذريـن) (بـقـره / 213)؛ (و مـا نـرسـل المـرسـليـن الّا مـبشّرين و منذرين) (كهف / 56)؛ (لتنذر امَّ القري و من حولها) (انعام / 92)

ويژگي موعظه و نصيحت و انذار آن است كه بايد همراه با نرمش و ملايمت باشد. حضرت موسي چنين دستور يافت: (اذهبا الي فرعون انّه طغي. فقولا له قولا ليّنا لعلّه يتذكّر او يخشي) (طه / 43 ـ 44).

در مورد رسول اكرم آمده كه به سبب رحمت الهي با مردم خوشخوي و مهربان باشد: (ولو كنت فظّا غليظ اَلْقَلبِ لانفضّوا من حولك) (آل عمران / 159).

البـتـّه ديـگـران نـيـز بـايد به قدر توان به اين سيره و اسوه حسنه اقتدا كنند وگرنه كسي به پايه آن رحمت الهي نمي رسد، و او كسي است كه خداوند فرموده: (لقد جاءكم رسولّ من انفسكم عزيز عليه ما عنتّم) (توبه / 128).

امام علي (ع) مي فرمايد:

(فبالَغَ في النصيحة و مضي علي الطريقة و دعا الي الحكمة و الموعظة الحسنة.)

ب ـ مجادله

مـرحـله دوم، مـجـادله و مـنـاظـرات عـلمـي و ارائه عـقـيـدتـي وجـوابـهـاي قـاطـعـانـه و عقل پسند است.

بـنـابـرايـن طـرح و روش اصـلاحـات عـمـومـي بـايـد ارشـادي، تـوصـيه اي و توأم با سـهـل گـيـري و اغـمـاض بـاشـد؛ زيـرا در امـور مـربـوط بـه شـخصيت و فرهنگ با مواد و مـصـالحـي برخورد مي كنيم كه معماري و مهندسي آن جز از طريق نرمش و ملايمت، موعظت و تدرّج و به تعبير خواجه انصاري (حوصله) و مرحله بندي امكان پذير نيست.

ج ـ برخورد عملي

مـرحـله سـوم و آخـريـن مـرحـله، اسـتفاده از قهر و غلظت و شدت است. چنين روشي بيشتر در اصلاح امور سياسي و اقتصادي به كار گرفته مي شود.

هـنـگـامـي كـه گـروهـي از خـواص و نـخـبـگـان و برجستگان جامعه، حقوق و مصالح ملّي را پـايـمـال مـي كـنـنـد و بـا فساد انگيزي و همدستي با دشمن صلاح عمومي را به خطر مي انـدازنـد ديـگـر جـاي مـوعـظـه، ارشـاد و نـرمـش نـيـسـت، بـلكه جاي ايستادگي و شدت و سرسختي و تغيير دفعي رفتار مذكور است. همان خدايي كه مي فرمايد: (واخفض ‍جناحك للمـؤمـنـيـن) بـراي سـركـوبـي مـفـسـدان فرمان مي دهد: (يا ايّها النّبيّ جاهد الكفّار و المـنـافـقـيـن واغـلظ عـليـهـم) (تـوبـه / 73 و تـحريم / 9). يا درباره بُغاة و اشرار مي فرمايد: (انّما جزاء الّذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتّلوا او يصلّبوا او تقطَّع ايديهم و ارجلهم من خلاف) (مائده / 33) و در مورد تنبيه و اجراي حد بر زناكاران مي فرمايد: (و لا تأخذكم بهما رأفةٌ في دين اللّه) (نور / 2)

در اين طرح سه مرحله اي، برخي بين اصلاح و انقلاب فرق گذارده، مي گويند اصلاح، سامان دادن هاي آرام و تدريجي و غير بنيادي است و انقلاب، تغييرات بنيادي، در حالي كـه در اصـطـلاح اسـلامـي و قـرآنـي، اصـلاح نـقـطـه مـقـابـل افـسـاد اسـت؛ چـه تـدريجي و ظاهري و به اصطلاح عَرَضي باشد، يا بنيادي و جوهري. از اين رو، اصلاحات و سامان بخشي هاي انبياء چه با نصيحت و موعظه، و چه با جـدال احـسـن، يـا غـلظـت و شـدت در مـقابل فسادها و مفسدان اصلاح ناپذير، در عرف قرآن اصـلاح نـامـيـده مـي شود. تفاوت درجات اصلاح گري به خاطر تفاوت افراد، زمينه ها و مفاسد است.