بازگشت

اصلاحات، هدف بعثت انبياء


قـرآن كـريـم عـلل مـخـتـلفي براي بعثت انبياء ذكر مي كند. از جمله مهمترين آنها برپايي عـدل و داد و مـبـارزه بـا مـفـاسـد اجـتـمـاعـي و اسـتـقـرار قـسـط و عـدل بوده است. پيامبران نيامدند تا مردم را تنها به توحيد در اعتقاد و معاد فرا خوانند و صـرفـا بـا كـتـاب و حـكمت آشنا سازند و درس تقوا و تزكيه بدهند و به لوازم عملي آن كـاري نـداشـتـه بـاشند، چرا كه در يك جامعه فاسد و سرشار از جرائم، دعوت مردم به توحيد و معاد و تزكيه و تقوا چندان كارساز نيست.

تـا در جـامـعـه اي اصـلاحـات صـورت نـگـيـرد و عـدالت تحقق نپذيرد، عموم مردم توحيدي نـخواهند شد و مبارزه نامعلوم خواهد بود. چگونه مي توان در جامعه آكنده از مفاسد فردي و اجـتـماعي (مانند جامعه هاي جاهلي گذشته و قرن حاضر) مردم را تزكيه كرد؟ لذا موسي به همراه برادرش هارون در مسير اصلاح افراد و جامعه گام بر مي داشت: (وَقَالَ مُوسَي لْأَخـِيـهِ هـَارُونَ اخـْلُفـْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَتَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ) (اعراف / 142)

حضرت شعيب نيز هدف خود را اصلاح جامعه مي دانست: (اِنْ اُريدُ الا الاِْصْلاحَ مَا اسْتَطَعْت) (هود / 88).

مفسّران گفته اند دايره اين اصلاح عام و شامل اصلاح امور دنيايي و آخرتي مي شود و راه و وسـيـله اصلاح را امر به معروف و نهي از منكر و موعظه و نصيحت بر شمرده اند؛ زيرا حـضـرت كـار آنـهـا را مـعـروف و صـالح نـمي دانست وگرنه از آن نهي نمي كرد. هر چند حـضـرت شـعـيـب ايـن سخن را فرموده اند، امّا (اين همان هدفي است كه تمام پيامبران آن را تـعـقـيـب مـي كـردنـد؛ اصـلاح عـقـيـده، اصـلاح اخـلاق، اصـلاح عمل و اصلاح روابط و نظامات اجتماعي.)

به گفته الميزان:

(حـقـيقت دعوت انبياء همانا اصلاح حيات زميني انسانيت است كه خداي تعالي از شعيب حكايت كرده است.)

([بـنـابـرايـن] انـبـيـا آمـدنـد زمـيـن را اصـلاح و زمـيـنـه رشـد و تـكـامـل جـامـعـه را فـراهـم كـردنـد، چـيـزي كـه بـاعـث صـلاح زمـيـن اسـت قـسـط و عدل است و شما با نقض پيمان، نقص پيمانه اين نظام را فاسد نكنيد (وَلا تُفْسِدُوا في الاَْرْضِ بـَعـْدُ اِصـْلاحـِهـا) البـتـّه اگر سرزميني فاسد شد خدا باز آن را احيا مي كند: (وَ اعْلَمُوا اِنَّ اللّهَ يُحْيِي الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها) (حديد / 17)

هـمـه پـيـامـبـران بـا مـهـمترين مفاسد جامعه خود به مبارزه برخاستند؛ مثلا در زمان حضرت صـالح (ع) بـا اسـراف و تـبـذيـر كـه رواج داشت به مبارزه برخاست: (ولا تطيعوا امر المسرفين الّذين يفسدون في الارض و لا يصلحون) (شعراء / 152 ـ 151).

در زمـان حضرت لوط مفاسد جنسي (مانند همجنس بازي) رواج داشت آن حضرت قوياً با اين انـحـراف مـبـارزه مـي كـرد: (اتـأتون الذُكران من العالمين و تذرون ما خلق لكم رَبّكُم من ازواجكم بل انتم قومّ عادون) (شعراء / 165)

مـوسـي (ع) با سحر، ابراهيم (ع) با بت پرستي و ستاره پرستي، كه در زمان ايشان شـايـع بـود در افـتـادنـد، و در زمـان شعيب (ع) كم فروشي و استثمار اقتصادي از مفاسد اجـتـمـاعـي رايـج آن عـصـر بـود، كـه آن حـضـرت بـا آن مـبـارزه مـي كـرد: (اوفـوا الكـيـل و لا تـكـونوا من المخسرين و زِنوا بالقسطاس المستقيم و لا تبخسوا الناس اشياءَهم ولا تعثوا في الارض ‍مفسدين) (شعراء / 182 ـ 181).

در عـصـر ظـهـور اسـلام هـمه اين مفاسد (به اضافه گناهان و مفاسد ديگر) يكجا در جامعه جـاهـلي رواج داشـت و رسـول اكـرم (ص) بـا زحـمات طاقت فرسا به كمك آيات قرآن به مـبـارزه بـا آنها برخاست و فرمود: (و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن)(انعام / 151) كـار پـيـامـبـر ايـن بـود كـه: (يـأمـرهـم بـالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطـّيـبـات و يـحـرّم عـليـهـم الخـبـائث و يـضـع عـنـهـم اصـرهـم و الاغلال التي كانت عليهم) (اعراف / 157)

آيـات يـاد شـده نـشـان مـي دهـد كـه پـيـامـبـران بـراي بـرپـايـي قـسـط و عدل، با همه انحرافات و مفاسد جامعه خود مبارزه مي كردند و مي خواستند همه مفاسد را از مـيـان بـردارنـد. به عبارت ديگر نابودي كليه مفاسد اجتماعي را نشانه گرفته بودند وگرنه در برنامه خود موفق نمي شدند.