بازگشت

احياي كتاب و سنت


امـامـان شـيعه، يكايك رسالت احياگري دين را داشته اند و هر يك از مظاهر اسلام را كه از يـاد مـي رفـته يا تحريف مي شده است، در چهره راستين و بي تحريفش مي نمايانده اند. حـتـي دربـاره امـام زمـان نـيـز تـعبير (محيي شريعت) و از بين برنده (بدعت) به كار رفـتـه اسـت و در دعا از خداوند مي خواهيم كه به دست آن منجي موعود آنچه را كه به دست ظـالمـان از مـعـالم و نـشـانـه هاي دين و دينداري از ميان رفته و مرده است، زنده سازد: (وَ أحـي بـِهِ ما اَماتَهُ الظالمُونَ من مَعالِمِ دينكَ). [1] در دعاي ديگري خواستار ظهور آن حضرت و احياء سنتهاي پيامبران و تجديد ابعاد از ميان رفته دين و احكام تغيير يافته مي شويم. [2] .

عاشوراي حسيني، برنامه اي احياگرانه نسبت به دين و جلوه هاي گوناگون آن بود، تا در سايه بذل خون و نثار جان، دين برپا شود و سيره پيامبر اسلام (ص) سرمشق عملي مسلمانان گردد. و عزت دين خدا به جامعه بازگردد. [3] .

(55)

تـلاش و بـرنـامـه هـاي احـيـاگـرانـه ائمـه مـعصومين و پيروانشان در احياگري نسبت به اصل حادثه عاشورا و ارزشهاي آن و مقابله با سياست دشمن در كتمان واقعه و مسخ جريان و بـه فـرامـوشـي سـپـردن خـونـهـاي مـطهر عاشورايي، برنامه ديگري در راستاي دين احياگري است و پيامش، ضرورت تبيين اهداف و روشنگري اذهان و زنده نگهداشتن شعائر و حماسه ها و يادها و خاطره هاست.

در بـسياري از نهضتها، پس از مدتي كه از دوران آغازين آن مي گذرد و كساني به ناروا بـر مـسـنـد قـدرت و ريـاسـت تـكـيـه مـي زنـنـد، هدفهاي نخستين و ارزشهاي متعالي كه در شعارهاي نهضت مطرح مي شده، كمرنگ مي شود، يا فراموش مي گردد. آنچه از دين نيست (بدعت) وارد دين مي شود و آنچه از پايه هاي اصلي و اوليه انقلاب ديني و مكتبي است، از يـاد مـي رود و رويه هايي مغاير با سنتهاي نخستين رايج مي شود و قانون و حكم الهي نقض مي شود.

مـردم نـيـز بـتـدريـج، بـه ايـن انـحـرافـهـا و بـدعـتـهـا خـو مـي گـيـرنـد و عـكـس العمل چنداني از خود نشان نمي دهند. گاهي از شعائر و برنامه ها و سنتها، اسكلتي بي روح و تشريفاتي ظاهري بر جاي مي ماند كه چندان اثرگذار هم نيست.

در چـنين موقعيتهايي، دلسوزان آن نهضت و يا وارثان مكتب و دين، براي احياي مجدد پيامها و محتواها و دعوتها و هدفهاي آغازين، دست به كار مي شوند، تا جامعه خفته را بيدار كنند و بـه اصـول مـكـتـب و بـايـدهـاي ديـن تـوجـه دهـنـد. ايـن كـار، گـاهـي بـا فـدا شـدن و بذل مال و جان همراه است و احياگران سنتهاي ديني بايد خود را فدا كند تا جامعه بيدار و دين احيا شود.

نـهـضـت كـربـلا هم يك حركت احياگرانه نسبت به اساس دين و احكام اللّه بود. در مطالعه سـخـنـان امـام حـسين (ع)، تكيه فراواني روي احياي دين و اجراي حدود الهي و احياي سنت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حكم خدا و قرآن ديده مي شود.

در قـيـام كـربـلا هـدف آن اسـت كـه بـا مجاهدات عاشوراييان دين اسلام عزت خويش را بازيابد و حرمتهاي الهي ديگر بار محترم شمرده شوند و دين خدا ياري شود.

در سـخـنـان سـيـدالشـهـدا عـليـه السلام، هم نمونه هايي از مرگ سنتها و حيات بدعتها و جـاهـليـتـهـا مـطرح است، هم نكته هايي از بازآفريني ارزشهاي فراموش شده و احياگري نسبت به اصول از رمق افتاده.

امام حسين (ع) در نامه اي كه خطاب به مردم بصره مي نويسد، مي فرمايد:

(وَ انَا ادعوكم الي كتاب اللّه و سنة نبيه صلي اللّه عليه و آله فانَّ السُّنَةَ قَد اُميتَت وَ انَّ البـدعـةَ قـد اُحـيـيـت، وَ اِن تـسـمـعـُوا قـَولي وَ تـُطـيـعـُوا اَمـري اَهـداكـم سبيل الرَّشاد) [4] .

من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر فرا مي خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است اگر سخنم را بشنويد و فرمانم را پيروي كنيد، شما را به راه رشاد، هدايت مي كنم.

در جايي هم حضرت، از انگيزه نامه نگاري و دعوت كوفيان، اين گونه ياد مي كند:

(انَّ اَهـلَ الكـُوفَةِ كَتَبُوا اِلَيَّ يَسألُونَني اَن اُقدِمَ علَيهم، لما اَرجو من احياء معالمِ الحقِّ و اماتَةِ البدعِ) [5] .

كوفيان به من نامه نوشته و از من خواسته اند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم معالم و نشانه هاي حق زنده گردد و بدعتها بميرد.

در مسير راه، وقتي به فرزدق برمي خورد، اوضاع را چنين ترسيم مي كند:

(اي فـرزدق! ايـن جـمـاعـت، اطـاعـت خدا را واگذاشته، پيرو شيطان شده اند، در زمين به فـسـاد مـي پـردازنـد، حـدود الهـي را تـعـطـيـل كـرده، بـه مـيـگـسـاري پـرداخـتـه و امـوال فـقـيران و تهيدستان را از آن خويش ساخته اند. من سزاوارترم كه براي ياري دين خـدا بـرخـيـزم، بـراي عـزت بـخـشـيـدن به دين او وجهاد در راه او، تا آنكه (كلمة اللّه) برتر باشد). [6] .

ايـن هـدف و فـلسـفـه قـيـام را از زبـان فـرسـتـاده امـام، حـضـرت مـسـلم بـن عـقـيل هم در كوفه مي شنويم. وقتي مسلم بن عقيل را دستگير كرده و به دار الاماره آوردند، ابـن زيـاد او را بـه شـورشـگـري و تـفـرقـه افكني متهم ساخت. مسلم با شهامت او را چنين پاسخ داد:

(چـنـان نـيـسـت كـه مـي گويي! مردم اين شهر بر اين باورند كه پدرت نيكمردانشان را كـشـتـه و خـونهايشان را ريخته و همچون شاهان ايران و روم رفتار كرده است. ما آمديم تا به عدالت دعوت كنيم و به كتاب خدا فراخوانيم.) [7] .

ايـن تـهـمـت و دفـع آن، در مورد خود امام حسين هم گفته شده است. عمر و بن سعيد، پس از بـيرون آمدن امام حسين (ع) از مكه و عزيمت به سوي كوفه، نامه اي به او نوشت و از او خواست كه از اين مسير برگردد و تفرقه افكني نكند كه هلاك شود. حضرت در پاسخ او نوشت:

(كـسـي كـه دعـوت بـه سـوي خـدا كـنـد و عمل صالح انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم، هرگز دشمني و مخالفتي با خدا و رسول نكرده است) [8] .

و بـديـنـگـونـه حـركت خويش را، حركتي خدا جويانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشي تفرقه انگيز، تا بهانه كشتن او به حساب آيد.


پاورقي

[1] صحيفه سجاديه، دعاي 47.

[2] و احي به سنن المرسلين و دارس حکم النبيين و جدد به ما امتحي من دينکِ و بدلَ من حـکمک حتي تعيد دينکَ به و علي يديه جديداً غضاً محضاً صحيحاً لا عوج فيه و لا بدعةَ مَعَه (مفاتيح الجنان، ص 541، دعا براي امام زمان).

[3] در زيـارت آل يـاسـيـن خطاب به امام زمان (ع): (و اَظهر به دين نبيک) (مفاتيح الجنان، ص 525) و در زيارت ديگري مي گوييم: اللّهم و اعز به الدين بَعدَ الخمُولِ وَ اَطـلع بـه الحـقَّ بـعـد الافـول (همان، ص 527). و در دعاي افتتاح هست: اللّهُمَ وَ اظهر به دينک و سُنة نبيک...

[4] تاريخ طبري، ج 4، ص 266.

[5] الاخبار الطوال، دينوري، ص 246.

[6] تذکرة الخواص، سبط بن الجوزي، ص 217.

[7] تاريخ طبري، چاپ قاهره، ج 4، ص 282.

[8] تـاريـخ طـبـري، چـاپ قـاهـره، ج 4، ص 292 (اما بعد، فانه لم يشاقق اللّه و رسله من دعا الي اللّه عزوجل و عمل صالحاً و قال انني من المسلمين...).