بازگشت

اهداف مديريت از نظر اسلام


مـطـالب ايـن قـسمت برگرفته از كتاب ديباچه اي بر مديريت اسلامي، عبدالمجيد رشيد پور، ص 62 ـ 69، بنياد فرهنگي امام المهدي (ع) مي باشد.

بـا مـطـالعه و بررسي متون اسلامي اين واقعيت آشكار مي گردد كه مديريت از نظر اسلام مـطـلوبـيـت ذاتـي نـدارد. عـلاوه بـر ايـن انـسـان هـا را از پـذيـرش و قـبـول آن بـرحـذر داشـتـه انـد، زيـرا انـسان هاي مسئول بايد پاسخگوي همه تعديات و تجاوز هايي باشند كه در دوره مديريت آنان انجام شده است.

مـديـريـت از نـظر اسلام به عنوان ثانوي مورد توجه قرار مي گيرد و آن عناوين ثانوي عبارت اند از استيفاء حقوق مسلمانان و كمك رساني و مساعدت در رفع حوايج آنان و غيره.

در كـشـورهـاي غربي مديريت ها براساس معيارهاي مادي مطرح مي گردد. شهرت طلبي، درآمد بيشتر، برخورداري از امكانات گسترده و وسيع و باندبازي و غيره از عواملي هستند كـه مـديـريـت را مـطـلوب قـرار مـي دهـنـد. روي هـمـيـن اصـل در غـرب بـراي وصـول بـه مـديـريـت هـا بـه جـنـگ و جـدال بـا يـكـديـگـر پـرداخـتـه و از بـذل جـان و مـال دريـغ نـمـي ورزنـد و حـال آنـكـه در اسـلام در آن هـنـگام كه مسلمانان گرداگرد علي (ع) جمع شده و او را براي زعامت انتخاب مي نمودند علي مي فرمود:

دَعـُونـي وَ التـَمِسُوا غَيْري وَ اعْلَمُوا اَنّي اِنْ اَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ ما اَعْلَمُ (بحار، ج 32، ص 36)

مـرا رهـا سـازيـد و بـه جـاي من فرد ديگري را گزينش كنيد زيرا اگر من خواسته شما را اجـابـت نـمـايـم بـه آنـچـه كـه خـود مي دانم عمل خواهم كرد و به سخن گوينده و سرزنش توبيخ كننده گوش نخواهم داد.

مـعـلوم اسـت كـه انـگـيـزه مـديـريـت عـلي (ع) هـوي پـرسـتـي نـبـوده اسـت و لذا از قـبـول آن شـانـه خـالي مـي كـرده اسـت. تنها عاملي كه او را از پذيرش زعامت تشويق مي نمايد مقاومت در برابر ستمگري ستمگران و دريافت حقوق مظلومان و ستمديدگان است لذا در دوره حـكومت خود نيمه هاي شب حقوق مستمندان را به آنان داده در برابر ستمگران همانند معاويه و طلحه و زبير استقامت مي كرد.

عبداللّه نجاشي والي اهواز به امام جعفر صادق (ع) نامه اي نوشته از او در امر ولايت سؤال مي نمايد. آن حضرت در پاسخش مي نويسد:

من از اين كار تو هم خرسندم و هم نگران.

امـا خـوشـحـالي مـن از ايـن جـهـت اسـت كـه شـايـد خـداونـد بـوسـيـله تو يكي از دوستداران آل محمد را به پناه برساند و همچنين دردمند و گرفتاري نجات يافته به عزت و شوكت دست يابد.

امـا آنـچـه كـه مرا به نگراني مي افكند اينست كه مبادا از طرف تو به دوستان ما كمترين بـي تـوجهي و كم لطفي روا گردد. بديهي است در اين صورت بوي بهشت به مشام تو نخواهد رسيد.

بـديـهـي اسـت بـا مـطـالعـه و تـعـمـق بـه دسـت مـي آيـد كـه از عـوامـل تـجـويز قبول مديريت ها در همه دوره ها استيفاء حقوق مسلمانان و برآوردن حوايج آنـان مـي بـاشـد. عـلي بـن يـقطين كه وزارت هارون الرشيد را داشت در برابر امام موسي كـاظـم (ع) پـيـمـان بـسـتـه بـود كه هرگاه از دوستداران امام (ع) حاجتي داشتند و پيش او بـيـايـنـد عـلي بـن يـقـطـيـن او را مـحترم داشته حاجتش را روا گرداند. امام موسي كاظم (ع) مـتـقـابـلاً تـعـهـدي بـه او داده بـوده كـه هـيـچـگـاه بـوسـيـله شـمـشـيـر بـه قتل نرسد و به فقر و فاقه مبتلا نگردد و به زندان در نيفتد.

در فـرصتي علي بن يقطين كه در دربار هارون مقام وزارت را دارا بود دچار ترديد و شك شـده از امـام (ع) اجـازه خواست كه به او رخصت دهد تا خود را از مقام وزارت بركنار دارد. امام موسي كاظم (ع) رخصت اين كار را به او نداده در پاسخش فرمود:

عـَسـي اَنْ يـَجـْبـُر اللّهُ بـِكَ كـَسـْراً وَ يَكْسِرَ بِكَ نائِرَةَ المـُخالِفينَ مِنْ اَوْلِيائِه يا عَلي كَفّارَة اَعْمالِكُم اَلاِحْسانُ اِلي اِخوانِكُمْ (بحارالانوار، ج 48، ص 136، بيروتي)

شايد در پرتو تو شكستي را جبران نموده شعله اي از آتش مخالفين به دست تو خاموش گـردد. اي عـلي كـفـاره اعـمـال و كـردار شما همان نيكي و احسان به سوي برادران ديني و ايماني است.

بـديـهـي اسـت در دولت هـاي طـاغـوتـي احـسـان و نـيـكي مي تواند مجوزي براي شركت و هـمـاهـنگي در اعمال آنان باشد بطريق اولي در دولت هاي حق به عنوان كمك و مساعدت به برادران ديني و مؤمن تولي امور جايز و روا خواهد بود.